elham.jafari
deloaghlدلخوش به خنده های من خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا غالبا خوش اند
حرفهایم درد میکنند... نه اینکه حرفی نداشته باشم برای زدن نه... اما همینکه می آیم از حرفهایم بنویسم اشک حلقه میزند توی چشمانم و در هوای بارانی، حروف واضح نیستند... حتی ممکن است در هوای بارانی بنویسی دلم برایت تنگ شده... آدم عاقل وقتی هوای چشمانش بارانی است سکوت میکند... ...
برای آنان که باید، شبیه جایی باشید، تا در شما آرام بگیرند، به چیزی فکر نکنند، نفس تازه کنند.جای دنج یار باشید و رفیق خوب.شبیه بالکنی باشید که تنها نقطه ای از خانه است که می شود در آن نشست و ماه را دید،شبیه آن نیمکتی باشید که در انتهای ...
یه روز عالی با ویسگونی های دوست داشتنی و مسابقه آنلاین ویسگون جای همگی خالی👌 👌 👌 #بخون #موقعیت_قرارگاه
این هفته هفته آدمهای خوش شانسه... فقط کافیه 100 امتیاز بیاری و این شانس رو داشته باشی که یکی از 5 برنده قرعه کشی مسابقه باشی...
همیشه جنبه تعهد توی من قویترین جنبه است. شاید مثل اوه یا حتی بریت ماری... یادمه اوه قبل از اقدام به خودکشی تمام وظایفش رو به نحو احسنت انجام داد. یا لیست کاری بریت ماری که براش حکم کتاب قانون رو داشت. شاید بخاطر همینه که اگر یه روزی تموم ...
((این کوه آنقدر دوست داشتنی هست که روزی قاتل من میشود.)) این تصور که از خیالم میگذرد انگار ترس برش میدارد. می ایستد و زل میزند به من که حالا تقریبا لبه کوه ایستاده ام و شهر را نگاه میکنم. میپرسد نمیخواهی این حرفهای بی سر و ته را تمام ...
رفته ساقی که قدح پرکند و برگردد عرش را غرق تحیر کند و برگردد #حمیدرضا_برقعی #انتظار #بخون
ای بازی زیبای لبت بسته زبان را زیبایی تو کرده فنا فن بیان را ای آمدنت مبدا تاریخ تغزل تاخیر تو بر هم زده تنظیم زمان را نقل است که در روز ازل مجمع لالان گفتار تو را دیده و بستند زبان را ! عشق تو چه دردی است که ...
گفت نیاز داری که... گفتم ببین قرار نیست آدم تو این دنیا به تمام چیزایی که نیاز داره برسه... #نیاز
گه مایل دنیایم وگه طالب عقبا انداخت خیالت زکجایم به کجاها #روزنگار ،١٤ آذر، درگذشت #بیدل_دهلوی
. ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯﻡ ﺭﺍ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﮐﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ- ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﯿﺰﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽّ ﺷﻮﻣﯿﻨﻪ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻡ ﻭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ- #امید_صباغ_نو
میدونی راستشو بخوای میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم. هم راهش بود هم استعدادش. میتونستم اینجایی که الان هستم و توی این حال امروزم نباشم. توانش رو داشتم به خیلی خواسته های دلم برسم. کی اینجا هست که ادعا کنه توان رسیدن به خواسته هاشو نداشته؟! اما حرف که فقط ...
دلم برایتان تنگ شده آقا! مادربزرگ همیشه برایم از مهربانی پدرانه تان داستانها میگفت. مادربزرگ همیشه شبهای جمعه که من از خانه خودمان میخزیدم به اتاق کوچک و نقلی اش از شما برایم زمزمه میکرد. از ابرمردی از اولاد علی(ع)... از پهلوانی که روزی خواهد آمد تا دنیا دیگر برای ...
نشسته بودیم توی یک اتاق تا برای ویدیو کنفرانس آماده شویم. سید میخواست نماز بخواند. من اما دلهره عجیبی داشتم. اسلحه دستم بود. انگار سالها محافظ بودم. با چشمانم اطراف را می کاویدم. حس عجیبی داشتم انگار کسی جای ما را لو داده بود.نماز را که خواندیم راه افتادیم. سید ...
حاج خانم عسگری از آن دست آدمهایی بود که هرکس باید یکی مثلش را در زندگی داشته باشد. از آنها که میفهمی سیم اتصالشان به جایی دیگر وصل است. هر وقت از عالم و آدم دلم میگرفت، هر وقت در بحبوحه زندگی کم می آوردم میرفتم توی اتاق خانم مدیر. ...
تقصیر من نبود که عاشقم شدی... میفهمی لعنتی؟ تقصیر من نبود... من تمام خط و مرزهای قرمزی که دور خودم و دلم کشیده بودم رعایت کردم. تمام حدودی که یک دختر میتوانست رعایت کند مبادا پسری عاشقش شود... داد میزدم. آدم وقتی میبیند میشود چوب دوسر سوخته داد میزند... من ...
من به چشمهای بیقرار تو قول میدهم، ریشههای ما به آب شاخههای ما به آفتاب میرسد ما دوباره سبز میشویم. #قیصر_امینپور #بخون #بچه_های_کار
_ میدونی من با اینکه آدم سرمایی هستم اما از یه ویژگی سرما خوشم میاد؛قدرت نفوذش... قدرت نفوذ خیلی مهمه. چیزی که بقیه میگن من دارم اما خودم اصلا قبول ندارم. همینطور که میرود طرف سماور ادامه میدهد: من هیچوقت آدم با نفوذی نبودم. درست برخلاف تو... چایی میخوری دیگه؟ ...
به سن مشخصی که میرسید تقریباً تمام سؤالهایی که ذهنتان را به خود مشغول میکند حول یک موضوع میگردد: «باید چهجوری زندگی کرد؟» 📖 بریت ماری اینجا بود 🖊 فردریک بکمن / ترجمه فرناز تیمورازف