غروب خورشید را میبینم، اشک میریزم ... اشک میریزم، غروب خورشید را میبینم ... عاشقانهِ ساده یِ زیباییست میان من و مادرم :) میان این هیاهو و شلوغی شهر چه سکوتی پا برجاست !!! شاید من چیزی نمیشنوم، شاید بیمار شده ام ... بیماری ام مسری نیست، از روی دلتنگی ...