.
.
شیرین شدم امشب نشدی باز تو فرهاد
ای کوهکنم ! نقش مرا برده ای از یاد ؟
.
هر بار که با شوق سرودم غزلی ناب
افسوس نبودی و غزل از دهن افتاد !
.
تا جامه ای از شعر کشیدم به بر تو
ابیات همه بوی تن فاصله می داد
.
من ساخته ام از تو زبان دگری را
هر واژه تَرَک خورده و هر قافیه ناشاد
.
آن باد که از دست تو انداخت زمینم
ای کاش شبی یاد مرا دست تو می داد
شیرین شدم امشب نشدی باز تو فرهاد
ای کوهکنم ! نقش مرا برده ای از یاد ؟
.
هر بار که با شوق سرودم غزلی ناب
افسوس نبودی و غزل از دهن افتاد !
.
تا جامه ای از شعر کشیدم به بر تو
ابیات همه بوی تن فاصله می داد
.
من ساخته ام از تو زبان دگری را
هر واژه تَرَک خورده و هر قافیه ناشاد
.
آن باد که از دست تو انداخت زمینم
ای کاش شبی یاد مرا دست تو می داد
۳.۴k
۰۳ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.