☆♡☆
☆♡☆
یک متن خیلی جالب پیدا کردم از کتاب فارسی دبستان سال ١٣٢٤ ...
ببینید سطح آموزش در آن دوران چگونه بود!...
♡دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند.
با خود قرار گذاشتند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر باشد یکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
♡چندی نگذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است، چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق .
♡همان شب پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد: به حرمت برادرت تو را بخشیدم!
♡ برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت : یا رب! من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی؟ آیا آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟
♡ندا رسید : آنچه تو می کنی من از آن بی نیازم ولی مادرت از آنچه او می کند بی نیاز نیست...
کتاب فارسی دبستان سال ۱۳۲۴
مادرم❤️ خیلی دوستت❤️ دارم..
یک متن خیلی جالب پیدا کردم از کتاب فارسی دبستان سال ١٣٢٤ ...
ببینید سطح آموزش در آن دوران چگونه بود!...
♡دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند.
با خود قرار گذاشتند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر باشد یکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
♡چندی نگذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است، چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق .
♡همان شب پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد: به حرمت برادرت تو را بخشیدم!
♡ برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت : یا رب! من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی؟ آیا آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟
♡ندا رسید : آنچه تو می کنی من از آن بی نیازم ولی مادرت از آنچه او می کند بی نیاز نیست...
کتاب فارسی دبستان سال ۱۳۲۴
مادرم❤️ خیلی دوستت❤️ دارم..
۶۲۴
۰۷ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.