لوطی مطربی که دعایش مستجاب شد
لوطی مطربی که دعایش مستجاب شد
گذر لوطی صالح یکی از معروف ترین گذرهای قدیمی تهران است که در داخل بازار بزرگ تهران قرار دارد.
لوطی صالح یکی از مطربهای بنام دربار بود و چون خانه اش در این گذر واقع بود بنام وی گذر لوطی صالح نامیده میشد.
این گذر از شمال به بازار بزرگ، از غرب به بازار عباس آباد، از شرق به بازار حضرتی و خیابان سیروس و از جنوب به خیابان مولوی میباشد.
میگویند در سالی که قحطی و خشکسالی آمده بود، روزی مردم راه افتادند طرف بیابان های اطراف تهران که نماز باران بخوانند. لوطی صالح هم دایره اش را بدست گرفت و همراه آنان به بیرون شهر رفت و رو به آسمان دایره زد و خواند:
نم نم باران به می خواران خوش است
رحمت حق بر گنه کاران خوش است
داریه میزد و میخواند و اشک میریخت که یک دفعه دانههای باران سر و صورت مردم را خیس کرد. لوطی صالح مرد فروتن و دست به خیری بود که خیلی از مردم تنگدست گذر و محله به سخاوت او چشم امید داشتند.
تصویر تابلو گذر لوطی صالح در خیابان مولوی تهران را نشان میدهد.
شعر کامل:
نم نم باران به می خواران خوش است
رحـمـت حـق بـر گـنـهکاران خوش است
چــــنـد مـی نالـی ز درد عـاشــقــــی ؟
غم نهان از چشم غمخواران خوش است
هر کـجـا آب اســت آبــادانی اســـــــت
خانه ی دل از عـطش ویران خوش است
ره ســـپـــردن در طـــریــق مــعـرفــت
هـم رکـاب خــیـل عــیـّاران خــوش اســت
تـا بـه کـی آهـسـتـه رفـتـن بـا دو پای؟
در هـوای وصـل او طـیـران خـوش اسـت
بـر زمـیـن افـتـاده, پـیـشـانـی بـه خاک
سـجده بر هر قـطره ی باران خوش است
گـــرچـه راکــد مـــانـده بـازار نـــیـــام
تا سـحـر ســودای بـیــداران خـوش اسـت
بـهـر چـون من بت پرستی , ای صنم!
نِی گـلـسـتان, بـل هـمان نیران خوش است
این همه عـصـیـان و باز امیـد عـفو؟!
در شگفت از رحمتش حیران خوش است
چـند گـویـم از خـوشـی و نـا خـوشـی؟
هرچه می خواهی تو جانا آن خوش است
گذر لوطی صالح یکی از معروف ترین گذرهای قدیمی تهران است که در داخل بازار بزرگ تهران قرار دارد.
لوطی صالح یکی از مطربهای بنام دربار بود و چون خانه اش در این گذر واقع بود بنام وی گذر لوطی صالح نامیده میشد.
این گذر از شمال به بازار بزرگ، از غرب به بازار عباس آباد، از شرق به بازار حضرتی و خیابان سیروس و از جنوب به خیابان مولوی میباشد.
میگویند در سالی که قحطی و خشکسالی آمده بود، روزی مردم راه افتادند طرف بیابان های اطراف تهران که نماز باران بخوانند. لوطی صالح هم دایره اش را بدست گرفت و همراه آنان به بیرون شهر رفت و رو به آسمان دایره زد و خواند:
نم نم باران به می خواران خوش است
رحمت حق بر گنه کاران خوش است
داریه میزد و میخواند و اشک میریخت که یک دفعه دانههای باران سر و صورت مردم را خیس کرد. لوطی صالح مرد فروتن و دست به خیری بود که خیلی از مردم تنگدست گذر و محله به سخاوت او چشم امید داشتند.
تصویر تابلو گذر لوطی صالح در خیابان مولوی تهران را نشان میدهد.
شعر کامل:
نم نم باران به می خواران خوش است
رحـمـت حـق بـر گـنـهکاران خوش است
چــــنـد مـی نالـی ز درد عـاشــقــــی ؟
غم نهان از چشم غمخواران خوش است
هر کـجـا آب اســت آبــادانی اســـــــت
خانه ی دل از عـطش ویران خوش است
ره ســـپـــردن در طـــریــق مــعـرفــت
هـم رکـاب خــیـل عــیـّاران خــوش اســت
تـا بـه کـی آهـسـتـه رفـتـن بـا دو پای؟
در هـوای وصـل او طـیـران خـوش اسـت
بـر زمـیـن افـتـاده, پـیـشـانـی بـه خاک
سـجده بر هر قـطره ی باران خوش است
گـــرچـه راکــد مـــانـده بـازار نـــیـــام
تا سـحـر ســودای بـیــداران خـوش اسـت
بـهـر چـون من بت پرستی , ای صنم!
نِی گـلـسـتان, بـل هـمان نیران خوش است
این همه عـصـیـان و باز امیـد عـفو؟!
در شگفت از رحمتش حیران خوش است
چـند گـویـم از خـوشـی و نـا خـوشـی؟
هرچه می خواهی تو جانا آن خوش است
۱.۹k
۱۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.