خانمی به شوهرش نوشت:
خانمی به شوهرش نوشت:
از زندگی با تو خسته شده ام و نمی توانم تحملت کنم
ترکت گفتم و رفتم
نامه را جایی گذاشت و رفت زیر تخت خواب پنهان شد
شوهرش وقتی نامه را می بیند می خندد
و در آخر ورق چیزی می نویسد
و به کسی زنگ میزند
و با صدای بلند می گوید
عزیزم کجایی ؟
خانمم دیگه رفت ، فدات شم ، کجایی که بیام دنبالت ؟
و بعد از خونه خارج شد
زن بیچاره که گریه می کرد و خیلی ناراحت شده بود
با دلی شکسته نامه را برداشت
متوجه شد
که شوهرش مطلبی نوشته :
دیوانه
پاهات از زیر تخت معلوم می شد
تا من نان می گیرم تو هم سفره را آماده کن
اگر می خواهید زندگی مشترک زیبا داشته باشید
اعتماد را اولیت قرار دهید
و هر بار با امتحان های پوچ شخص مقابل را مجبور به
بد شدن نکنید...
زود قضاوت نکنید شاید موضوع جنبه دیگری داشته باشد...
از زندگی با تو خسته شده ام و نمی توانم تحملت کنم
ترکت گفتم و رفتم
نامه را جایی گذاشت و رفت زیر تخت خواب پنهان شد
شوهرش وقتی نامه را می بیند می خندد
و در آخر ورق چیزی می نویسد
و به کسی زنگ میزند
و با صدای بلند می گوید
عزیزم کجایی ؟
خانمم دیگه رفت ، فدات شم ، کجایی که بیام دنبالت ؟
و بعد از خونه خارج شد
زن بیچاره که گریه می کرد و خیلی ناراحت شده بود
با دلی شکسته نامه را برداشت
متوجه شد
که شوهرش مطلبی نوشته :
دیوانه
پاهات از زیر تخت معلوم می شد
تا من نان می گیرم تو هم سفره را آماده کن
اگر می خواهید زندگی مشترک زیبا داشته باشید
اعتماد را اولیت قرار دهید
و هر بار با امتحان های پوچ شخص مقابل را مجبور به
بد شدن نکنید...
زود قضاوت نکنید شاید موضوع جنبه دیگری داشته باشد...
۱.۶k
۰۶ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.