شب ، بزنگاه عجیبی ست سرشار از تمام نداشته هایم. تماشای چشمان بسته دختری که ندارم اغوش عشقی که نیست هویتی که لابلای سن شناسنامه ام تکه تکه جا مانده است و جسمی نیمه جان که به خاطراتش پناه میاورد. شب بزنگاه عجیبی ست...
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.