داستان کوتاه ترسناک 😈 .... با صدای بیسیمی که توی اتاق بچم بود بیدارشدم و شنیدم که زنم داره واسش لالایی میخونه ... وقتی روی تخت جابه جا شدم دستم خورد به زنم که کنار من رو تخت خوابیده بود👻 👻
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.