مزدبگیرداری {سرمایه داری} ، پلیدترین فرآوریشیوه (شیوهء تو
مزدبگیرداری {سرمایه داری} ، پلیدترین فرآوریشیوه (شیوهء تولید) – بخش یک
:::::::
مزدبگیرداری {سرمایه داری} پلید است ، چون یکی از فرآوریشیوه های (شیوه های تولیدی) بهره کشانه است
::::::
پیش از اینکه اسکندر مقدونی پلید ، به گسترهء پهناور شاهنشاهی ایران هخامنشی بتازد ، و دارائی های مردم را زورگیری کند ، و مردم را به "برده" دگرش دهد (تبدیل کند) ؛ و از راه برپا سازی "برده داری" ، ابرفرآوریشیوهء "بهره کشی گرائی" را در این سرزمین بسیار بسیار پهناور بگستراند ؛ در 99 درصد از پهنه های (مناطق) جهان ، ابرفرآوری "خویشفرمائی گرائی" برپا بود {1} ، و در همایه های (جوامع) انسانی ، کسی نمی توانست بهره کشی انسان از انسان را بیابد (1). یادآوری میکنم که در آن هنگام ، 44 درصد از مردم جهان ، در گسترهء شاهنشاهی هخامنشی میزیستند (2). رونهش (توجه) داشته باشید که در این آمار ، مردم ناشهرنشین جنگلهای آفریقا ، آمریکای پدفرازی (جنوبی) ، استرالیا ، و آسیای پدفرازی (جنوبی) نیز ، بشمار آمده اند . بواژگانی دیگر اگر بخواهیم تنها مردم شهرنشین را در این آمارگیری درگیر کنیم ، باید بگوئیم که پیرامون 75 درصد مردم شهرنشین جهان ، در گسترهء ایران هخامنشی میزیسته اند . اگر یک همسنجی (مقایسه) انجام دهیم ، باید بگوئیم که حتی همان 44 درصد مردمشمارهء (جمعیت) جهان ، برابر با "فز" (جمع) {2} مردمشمارهء (جمعیت) کشورهای باختر آسیا و مردمشمارهء (جمعیت) امروز چهار قارهء آمریکا ، اروپا ، آفریقا ، و استرالیا می باشد . با این آمار میتوانید به فرجائی (اهمیت) زورگیری شدن ایران بدست اسکندر پلید ، پی ببرید .
ویژگی پایه ای ابرفرآوریشیوهء بهره کشی گرائی ، که سه فرآوریشیوهء "برده داری" ، "رعیت داری" ، و "مزدبگیرداری {سرمایه داری}" را دربر می گیرد ، بهره کشی شمار بسیار اندکی از "انسان ها" ، از مردم است . اینکه این شمار بسیار اندک از "انسان ها" می توانند از مردم بهره کشی کنند ، به این چرائی (دلیل) است که آنها همهء ، یا بخش بسیار بزرگی از ، "سرمایه های ابزاری و پولی" همایهء (جامعهء) خود را ، به دارایش (مالکیت) خود درآورده اند .
هر سه فرآوریشیوهء "برده داری" ، "رعیت داری" ، و "مزدبگیرداری {سرمایه داری}" ؛ دارای ویژگی بالایادشده (فوق الذکر) هستند ؛ ولی در هر یک از این سه ، این ویژگی ، دارای ریخت (شکل ظاهری) بیتای (انحصاری) خودش است :
1- در برده داری ، تک تک مردم (برده ها) در دارایش (مالکیت) برده دارها هستند ، و برده دارها می توانند برده های خود را خرید و فروش کنند . اگر در همایهء (جامعهء) برده داری ، کار به اندازه ای باشد که به همهء برده ها کار برسد ، و برده ای بیکار نماند ؛ برده دارها برای سود خودشان هم که شده ، ناچار هستند که برده های خود را تندرست (سالم) نگه دارند ؛ ولی اگر در همایه (جامعه) ، به اندازهء بسنده (کافی) کار یافت نمی شد ؛ و همچنین به هر چرائی ای (دلیلی) ، برده دارها نمی توانستند برده هایشان را بفروشند ؛ برده دارها برای پائین آوردن هزینه هایشان ، از کوشش خود برای تندرست نگه داشتن برده هایشان دست برمی داشتند ، و به برده ها ، خوراک و پوشاک و سرپناه بسنده (کافی) نمی دادند . در این میان ، این شدنیگی (امکان) بود که شماری از برده ها ، به چرائی (بدلیل) گرسنگی و بی سرپناهی ، یا بدسرپناهی ، بمیرند .
2- اردشیر بابکان ، بنیادگزار شاهنشاهی ساسانیان ، که از تبار پارس ها و هخامنشیان بود ، برای باز گرداندن ابرفرآوریشیوهء "خویشفرمائی گرائی" ، و نابود سازی بران تر (قاطع تر) پلیدی هائی که اسکندر برپا کرده بود ، از پیرامون سال 220 زادروزی (میلادی) مبارزهء جنگفزارمند خود با اشکانیان "از توان افتاده" و "ناکارآمد شده" را آغاز کرد ؛ تا اینکه توانست در سال 224 زادروزی (میلادی) ، در گسترهء "ایران بزرگ" ، شاهنشاهی ساسانیان را برپا سازد ، و خون تازه ای را در رگ های ایرانیان ، به رووش (جریان) درآورد . اردشیر بابکان نخست بر آن شد که بیدرنگ ، خویشفرمائی گرائی را بازسازی کند ؛ ولی چون بر سر راه انجام گرفتن این خواسته (هدف) خود ، دشواری های فراوانی را دید ، بر آن شد که این بازسازی را به آهستگی و گام به گام انجام دهد . پایابراین (بنابراین) ، او در گام نخست از این روند ، "رعیت دارسالاری" را نوآوری کرد (3) ؛ ولی همانجور که همه می دانیم ، ساسانیان به چرائی دشمنی های دشمنانشان ، هیچگاه نتوانستند برای برداشتن گام دوم از این روند ، و بازیابی خویشفرمائی گرائی ، "درخورگاهی" (فرصتی) را بیابند .
به هر روی ، گرچه فرآوریشیوهء "رعیتداری" بسیار بهتر از "برده داری" بود ، ولی هنوز از خوبی های "خویشفرمائی گرائی" بسیار بی بهره بود ، چون مردم (رعیت ها) در رعیت داری ، هنوز به گونهء دیگری در دارایش (مالکیت) رعیتدارها بودند ؛ بد
:::::::
مزدبگیرداری {سرمایه داری} پلید است ، چون یکی از فرآوریشیوه های (شیوه های تولیدی) بهره کشانه است
::::::
پیش از اینکه اسکندر مقدونی پلید ، به گسترهء پهناور شاهنشاهی ایران هخامنشی بتازد ، و دارائی های مردم را زورگیری کند ، و مردم را به "برده" دگرش دهد (تبدیل کند) ؛ و از راه برپا سازی "برده داری" ، ابرفرآوریشیوهء "بهره کشی گرائی" را در این سرزمین بسیار بسیار پهناور بگستراند ؛ در 99 درصد از پهنه های (مناطق) جهان ، ابرفرآوری "خویشفرمائی گرائی" برپا بود {1} ، و در همایه های (جوامع) انسانی ، کسی نمی توانست بهره کشی انسان از انسان را بیابد (1). یادآوری میکنم که در آن هنگام ، 44 درصد از مردم جهان ، در گسترهء شاهنشاهی هخامنشی میزیستند (2). رونهش (توجه) داشته باشید که در این آمار ، مردم ناشهرنشین جنگلهای آفریقا ، آمریکای پدفرازی (جنوبی) ، استرالیا ، و آسیای پدفرازی (جنوبی) نیز ، بشمار آمده اند . بواژگانی دیگر اگر بخواهیم تنها مردم شهرنشین را در این آمارگیری درگیر کنیم ، باید بگوئیم که پیرامون 75 درصد مردم شهرنشین جهان ، در گسترهء ایران هخامنشی میزیسته اند . اگر یک همسنجی (مقایسه) انجام دهیم ، باید بگوئیم که حتی همان 44 درصد مردمشمارهء (جمعیت) جهان ، برابر با "فز" (جمع) {2} مردمشمارهء (جمعیت) کشورهای باختر آسیا و مردمشمارهء (جمعیت) امروز چهار قارهء آمریکا ، اروپا ، آفریقا ، و استرالیا می باشد . با این آمار میتوانید به فرجائی (اهمیت) زورگیری شدن ایران بدست اسکندر پلید ، پی ببرید .
ویژگی پایه ای ابرفرآوریشیوهء بهره کشی گرائی ، که سه فرآوریشیوهء "برده داری" ، "رعیت داری" ، و "مزدبگیرداری {سرمایه داری}" را دربر می گیرد ، بهره کشی شمار بسیار اندکی از "انسان ها" ، از مردم است . اینکه این شمار بسیار اندک از "انسان ها" می توانند از مردم بهره کشی کنند ، به این چرائی (دلیل) است که آنها همهء ، یا بخش بسیار بزرگی از ، "سرمایه های ابزاری و پولی" همایهء (جامعهء) خود را ، به دارایش (مالکیت) خود درآورده اند .
هر سه فرآوریشیوهء "برده داری" ، "رعیت داری" ، و "مزدبگیرداری {سرمایه داری}" ؛ دارای ویژگی بالایادشده (فوق الذکر) هستند ؛ ولی در هر یک از این سه ، این ویژگی ، دارای ریخت (شکل ظاهری) بیتای (انحصاری) خودش است :
1- در برده داری ، تک تک مردم (برده ها) در دارایش (مالکیت) برده دارها هستند ، و برده دارها می توانند برده های خود را خرید و فروش کنند . اگر در همایهء (جامعهء) برده داری ، کار به اندازه ای باشد که به همهء برده ها کار برسد ، و برده ای بیکار نماند ؛ برده دارها برای سود خودشان هم که شده ، ناچار هستند که برده های خود را تندرست (سالم) نگه دارند ؛ ولی اگر در همایه (جامعه) ، به اندازهء بسنده (کافی) کار یافت نمی شد ؛ و همچنین به هر چرائی ای (دلیلی) ، برده دارها نمی توانستند برده هایشان را بفروشند ؛ برده دارها برای پائین آوردن هزینه هایشان ، از کوشش خود برای تندرست نگه داشتن برده هایشان دست برمی داشتند ، و به برده ها ، خوراک و پوشاک و سرپناه بسنده (کافی) نمی دادند . در این میان ، این شدنیگی (امکان) بود که شماری از برده ها ، به چرائی (بدلیل) گرسنگی و بی سرپناهی ، یا بدسرپناهی ، بمیرند .
2- اردشیر بابکان ، بنیادگزار شاهنشاهی ساسانیان ، که از تبار پارس ها و هخامنشیان بود ، برای باز گرداندن ابرفرآوریشیوهء "خویشفرمائی گرائی" ، و نابود سازی بران تر (قاطع تر) پلیدی هائی که اسکندر برپا کرده بود ، از پیرامون سال 220 زادروزی (میلادی) مبارزهء جنگفزارمند خود با اشکانیان "از توان افتاده" و "ناکارآمد شده" را آغاز کرد ؛ تا اینکه توانست در سال 224 زادروزی (میلادی) ، در گسترهء "ایران بزرگ" ، شاهنشاهی ساسانیان را برپا سازد ، و خون تازه ای را در رگ های ایرانیان ، به رووش (جریان) درآورد . اردشیر بابکان نخست بر آن شد که بیدرنگ ، خویشفرمائی گرائی را بازسازی کند ؛ ولی چون بر سر راه انجام گرفتن این خواسته (هدف) خود ، دشواری های فراوانی را دید ، بر آن شد که این بازسازی را به آهستگی و گام به گام انجام دهد . پایابراین (بنابراین) ، او در گام نخست از این روند ، "رعیت دارسالاری" را نوآوری کرد (3) ؛ ولی همانجور که همه می دانیم ، ساسانیان به چرائی دشمنی های دشمنانشان ، هیچگاه نتوانستند برای برداشتن گام دوم از این روند ، و بازیابی خویشفرمائی گرائی ، "درخورگاهی" (فرصتی) را بیابند .
به هر روی ، گرچه فرآوریشیوهء "رعیتداری" بسیار بهتر از "برده داری" بود ، ولی هنوز از خوبی های "خویشفرمائی گرائی" بسیار بی بهره بود ، چون مردم (رعیت ها) در رعیت داری ، هنوز به گونهء دیگری در دارایش (مالکیت) رعیتدارها بودند ؛ بد
۲.۴k
۳۱ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.