دختری در من خطا می کرد
دختری در من خطا می کرد
دختری در من زمین می خورد
دختری با آرزوهایش
زیر آوار زمان می مرد
چون بهاری بی خبر،بودم-
روز و شب در کسوت پاییز
چنگ می زد در وجود من
دردعشقی سرد و هول انگیز
در خودم ماندم،زمستان شد
برف بر اندیشه ام بارید
تک درختی شد وجود من
ریشه ام از هر طرف خشکید
ناموافق بادهایی که
چون زنان هرزه عریانند
هرزگی کردند تا شاید
برگ هایم را بسوزانند
تا به دیدار خودم رفتم
دختری در من مهیا شد
رود را از کوه جاری کرد
زیر پای رود،دریا شد
آسمان شد سینه ام،سر زد
از میان پلک من خورشید
شعر تابید از نگاه من
بر لبانم دختری خندید
دختری با آرزوهایش
باز در آوار خود گل کرد
باز در من دختری تنها
سرنوشتش را تحمل کرد
در من اینک شعر می خواند،
دختری با خود سری هایش
باز هم گل می کند در من
عشق با افسونگری هایش:
آه! ای آیینه هایی که
دائما در حال تکرارید
از من-این آیینه ی زخمی-
کاش می شد دست بردارید
دختری در من زمین می خورد
دختری با آرزوهایش
زیر آوار زمان می مرد
چون بهاری بی خبر،بودم-
روز و شب در کسوت پاییز
چنگ می زد در وجود من
دردعشقی سرد و هول انگیز
در خودم ماندم،زمستان شد
برف بر اندیشه ام بارید
تک درختی شد وجود من
ریشه ام از هر طرف خشکید
ناموافق بادهایی که
چون زنان هرزه عریانند
هرزگی کردند تا شاید
برگ هایم را بسوزانند
تا به دیدار خودم رفتم
دختری در من مهیا شد
رود را از کوه جاری کرد
زیر پای رود،دریا شد
آسمان شد سینه ام،سر زد
از میان پلک من خورشید
شعر تابید از نگاه من
بر لبانم دختری خندید
دختری با آرزوهایش
باز در آوار خود گل کرد
باز در من دختری تنها
سرنوشتش را تحمل کرد
در من اینک شعر می خواند،
دختری با خود سری هایش
باز هم گل می کند در من
عشق با افسونگری هایش:
آه! ای آیینه هایی که
دائما در حال تکرارید
از من-این آیینه ی زخمی-
کاش می شد دست بردارید
۲.۳k
۰۴ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.