ما ظاهرا رفیقان بس نا رفیق بودیم
ما ظاهرا رفیقان بس نا رفیق بودیم
هر پشت اعتمادی زخمی به خنجر کردیم
هر سینه رفیقی با تیغ کین دریدیم
خود کرده ها چه آسان نسبت به داور کردیم
با زورقی شکسته پارو به آب دادیم
چشمان مادران را،دریای احمر کردیم
حالا چه مانده بر جا جز مشت خاطراتی؟
در خاطری شکسته،اسمی که از بر کردیم!
ما خون عاشقان را در لاله ها شکستیم
بر حجله های آنان،آن لاله زیور کردیم
با خون آن دلیران آسان وضو گرفتیم
در جام شهد دوستان،زهرِ مکرر کردیم.....
هر پشت اعتمادی زخمی به خنجر کردیم
هر سینه رفیقی با تیغ کین دریدیم
خود کرده ها چه آسان نسبت به داور کردیم
با زورقی شکسته پارو به آب دادیم
چشمان مادران را،دریای احمر کردیم
حالا چه مانده بر جا جز مشت خاطراتی؟
در خاطری شکسته،اسمی که از بر کردیم!
ما خون عاشقان را در لاله ها شکستیم
بر حجله های آنان،آن لاله زیور کردیم
با خون آن دلیران آسان وضو گرفتیم
در جام شهد دوستان،زهرِ مکرر کردیم.....
۲.۲k
۲۷ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.