بعضی از زخم ها باید باز باشند تا
بعضی از زخم ها باید باز باشند تا
با سوزش شان بشود خاطره بازی کرد و التهاب شان تا مغز استخوان را بسوزاند.
انگار پشت دستت داغ بگذاری، که باید از آدم ها ترسید.
از همین آدم های ساده ای که توی صف نانوایی برایت درددل می کنند و دلت بحال شان می سوزد.
از همین آدم های خسته ای که گمان می کنی در حق شان ظلم شده و دلت می خواهد کاری کنی.
از همان هایی که یکبار دلت برای شان لرزیده و هزار بار به پای همان یکبار جان داده ای.
و نمی دانی که اتفاقا از همین آدم های معمولی باید ترسید و فاصله گرفت.
باید روی بعضی از زخم ها را باز بگذاری تا یادت بماند که بعضی از دردها ریشه می دهند به قدر عمر آدمیزاد.
اسید می پاشند به مغز استخوان و مرگ می طلبند.
باید یادت بماند که بعضی از دردها فقط مرگ می طلبند و بعضی از آدم ها خیلی ساده تمامت می کنند.
با سوزش شان بشود خاطره بازی کرد و التهاب شان تا مغز استخوان را بسوزاند.
انگار پشت دستت داغ بگذاری، که باید از آدم ها ترسید.
از همین آدم های ساده ای که توی صف نانوایی برایت درددل می کنند و دلت بحال شان می سوزد.
از همین آدم های خسته ای که گمان می کنی در حق شان ظلم شده و دلت می خواهد کاری کنی.
از همان هایی که یکبار دلت برای شان لرزیده و هزار بار به پای همان یکبار جان داده ای.
و نمی دانی که اتفاقا از همین آدم های معمولی باید ترسید و فاصله گرفت.
باید روی بعضی از زخم ها را باز بگذاری تا یادت بماند که بعضی از دردها ریشه می دهند به قدر عمر آدمیزاد.
اسید می پاشند به مغز استخوان و مرگ می طلبند.
باید یادت بماند که بعضی از دردها فقط مرگ می طلبند و بعضی از آدم ها خیلی ساده تمامت می کنند.
۶.۶k
۰۴ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.