بَحثمون که میشُد ،
بَحثمون که میشُد ،
هیچی نمیگفتم و
حرفامو میچپوندم توو دلِ بی صاحابم ..
شب که میشد
یجوری صبر میکردم که خوابش ببره ،
بَعد میرفتم رو اسمش و تایپ میکردم ..
هرچی تو دلم مونده بود و
میکشیدم بیرون و
میریختم سَره انگشتام ..
از اون طومار بُلندا که میشُد
چشمام و میبستم و "سِند" و میزدم ..
که یوقت پَشیمون نشم پاکشون کنم ..
بعدم گوشی و مینداختم اونورو
چشمامو رو هم فشار میدادم
تا خوابم ببره ..
صُبحم چشمامو باز کرده و نکرده
گوشی و بَرمیداشتم و میدیدم ،
بُلندتر از طومار خودم
یه جواب اومَده که
یه جُمله توش بهم چِشمک میزنه ..
"آخه لامصّب تو که میدونی زندگیمی ،
چرا خرابم میکنی ؟!"
اونوقت بود که
گوشیو میچَسبوندم به قلبم و
چشامو میبستم و یه کلمه فَقط :
"آخیش" 🙈 😍 😌 😋 😇 ❤ ️🍃
#التماس_دعا
#رَبَّنا_هَبْ_لَنا_مِنْ_أَزْواجِنا_وَ_ذُرِّیَّاتِنا_قُرَّةَ_أَعْیُنٍ_وَ_اجْعَلْنا_لِلْمُتَّقینَ_إِماماً
هیچی نمیگفتم و
حرفامو میچپوندم توو دلِ بی صاحابم ..
شب که میشد
یجوری صبر میکردم که خوابش ببره ،
بَعد میرفتم رو اسمش و تایپ میکردم ..
هرچی تو دلم مونده بود و
میکشیدم بیرون و
میریختم سَره انگشتام ..
از اون طومار بُلندا که میشُد
چشمام و میبستم و "سِند" و میزدم ..
که یوقت پَشیمون نشم پاکشون کنم ..
بعدم گوشی و مینداختم اونورو
چشمامو رو هم فشار میدادم
تا خوابم ببره ..
صُبحم چشمامو باز کرده و نکرده
گوشی و بَرمیداشتم و میدیدم ،
بُلندتر از طومار خودم
یه جواب اومَده که
یه جُمله توش بهم چِشمک میزنه ..
"آخه لامصّب تو که میدونی زندگیمی ،
چرا خرابم میکنی ؟!"
اونوقت بود که
گوشیو میچَسبوندم به قلبم و
چشامو میبستم و یه کلمه فَقط :
"آخیش" 🙈 😍 😌 😋 😇 ❤ ️🍃
#التماس_دعا
#رَبَّنا_هَبْ_لَنا_مِنْ_أَزْواجِنا_وَ_ذُرِّیَّاتِنا_قُرَّةَ_أَعْیُنٍ_وَ_اجْعَلْنا_لِلْمُتَّقینَ_إِماماً
۲.۵k
۰۵ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.