چقدر قشنگه که از بچگیام اکثرا خاطره ی عاشقونگیای خودم و خ
چقدر قشنگه که از بچگیام اکثرا خاطره ی عاشقونگیای خودم و خودتو یآدمه ...
مامانم میگه اولین باری که منو دیدی قنداق بودم ... تو ام ۳ سالت بوده دیگه ... گفتی زن دایی نی نی تون خیلی نازه ولی چرا دست و پا نداره ؟؟؟!..
عزززززززززیزم ...
تو از همون اولش تو دل برو و فوضول بودی ...
الانم هستیاااااا ...
آخ که از نگاهات خیلی چیزا معلومه ...
یادمه تا سه چهار سال پیش هر وقت اذیتت میکردم می گفتی هر کی جای تو بود میزدمش !!
آخ که چه حالی میکردم از این متفاوت بودن ، از این خاص بودن ، از ... شاید ...
"عشقت بودن" ...
عشق بین ما تا الان بی اعتراف و به قولی قایمکی بود ...
ولے...
نگاهامون خیلی چیزا رو به هم می فهمونه ...
دلتنگی ...
بلاتکلیفی ...
بی تابی ...
شیفتگی ...
و ...
عاشقـی ...
نمیدونم چی بگم ... واقعا نمیدونم ...
اصلا نمیدونم خوبه که این پستا رو نمیبینی یا بد ؟!
اصلا نمیدونم میبینی یا نه ؟!
اگه میبینی قطعا فهمیدی عشقم تویی دیگه !
مگه چندتا مهرنگار وجود داره که یه پسر عمه ی عشششششششششق داشته باشه که اسمش محمد باشه و سه سال ازش بزرگتر باشه ؟!
و خاطراتمون ...
هر خاطره ای که یادم میاد لبخند به لبم میاره ...
بازیایی که تو خونه عزیزجون میکردیم ...
لی لی تو حیاط پشتی ...
در آوردن ادای تشنج ...
پوشیدن شلوار راحتی بزرگ مردونه به زور ...
بازی cl3 با کامپیوتر ...
موزیک ویدیوی خانوم خوشگله ...
تیکن ۵ که بعد از مدتها پسش دادم ...
در آوردن ادای داوود دزد و پلیس ...
مچ گرفتن باهات و ساده باختن ...
حسودیام ...
وحشتم موقع دعواهات با سجاد عوضی(البته این اخم رو صورتم میاره همیشه -_-) ...
نفرت شدیدم از سجاد ...
کنار هم نشستن و گوشی بازی کردن ...
بردن دستم لای موهااااااااااااااااااااااات ...
آخ آخ آخ ...
چقدر لذت داره فکر کردن به تو ...
چقدر لذت داره نوشتن برای تو ...
چقدر لذت داره دوست داشتن تو ...
اصلا وقتی تو بآشی ...
چقدر لذت داره زندگی ...
دوستت دآرم قد تموم دنیآ 💑 👫 👑 ❤ ❤ ❤
#پسرعمه_ی_دوست_داشتنی_من
#زندگی_من
#دنیای_من
مامانم میگه اولین باری که منو دیدی قنداق بودم ... تو ام ۳ سالت بوده دیگه ... گفتی زن دایی نی نی تون خیلی نازه ولی چرا دست و پا نداره ؟؟؟!..
عزززززززززیزم ...
تو از همون اولش تو دل برو و فوضول بودی ...
الانم هستیاااااا ...
آخ که از نگاهات خیلی چیزا معلومه ...
یادمه تا سه چهار سال پیش هر وقت اذیتت میکردم می گفتی هر کی جای تو بود میزدمش !!
آخ که چه حالی میکردم از این متفاوت بودن ، از این خاص بودن ، از ... شاید ...
"عشقت بودن" ...
عشق بین ما تا الان بی اعتراف و به قولی قایمکی بود ...
ولے...
نگاهامون خیلی چیزا رو به هم می فهمونه ...
دلتنگی ...
بلاتکلیفی ...
بی تابی ...
شیفتگی ...
و ...
عاشقـی ...
نمیدونم چی بگم ... واقعا نمیدونم ...
اصلا نمیدونم خوبه که این پستا رو نمیبینی یا بد ؟!
اصلا نمیدونم میبینی یا نه ؟!
اگه میبینی قطعا فهمیدی عشقم تویی دیگه !
مگه چندتا مهرنگار وجود داره که یه پسر عمه ی عشششششششششق داشته باشه که اسمش محمد باشه و سه سال ازش بزرگتر باشه ؟!
و خاطراتمون ...
هر خاطره ای که یادم میاد لبخند به لبم میاره ...
بازیایی که تو خونه عزیزجون میکردیم ...
لی لی تو حیاط پشتی ...
در آوردن ادای تشنج ...
پوشیدن شلوار راحتی بزرگ مردونه به زور ...
بازی cl3 با کامپیوتر ...
موزیک ویدیوی خانوم خوشگله ...
تیکن ۵ که بعد از مدتها پسش دادم ...
در آوردن ادای داوود دزد و پلیس ...
مچ گرفتن باهات و ساده باختن ...
حسودیام ...
وحشتم موقع دعواهات با سجاد عوضی(البته این اخم رو صورتم میاره همیشه -_-) ...
نفرت شدیدم از سجاد ...
کنار هم نشستن و گوشی بازی کردن ...
بردن دستم لای موهااااااااااااااااااااااات ...
آخ آخ آخ ...
چقدر لذت داره فکر کردن به تو ...
چقدر لذت داره نوشتن برای تو ...
چقدر لذت داره دوست داشتن تو ...
اصلا وقتی تو بآشی ...
چقدر لذت داره زندگی ...
دوستت دآرم قد تموم دنیآ 💑 👫 👑 ❤ ❤ ❤
#پسرعمه_ی_دوست_داشتنی_من
#زندگی_من
#دنیای_من
۶.۵k
۲۰ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.