در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سوختم زین آشنایان؛ ا
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سوختم زین آشنایان؛ ای خوشا بیگانه ای بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع هر یکی سوزد به نوعی در غم جانانه ای گر اسیر خط و خالی شد دلم، عیبم مکن مرغ جایی می رود کانجاست آب و ...
۳.۴k
۰۶ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.