خانه ات آباد ای دل ، بَس خرابم کرده ای
خانه ات آباد ای دل ، بَس خرابم کرده ای
چون طبیب حاذقی ، اکنون جوابم کرده ای
من که عمری پا به پایت آمدم تا کوی یار
از چه رو اکنون چنین، در غصه خوابم کرده ای
گفتی آنشب ساز بردارم روم در زیر پَرچین دلش
پس چرا خندیدی و ، مجنون خطابم کرده ای
عقل را زنجیر کردم ، تا تو سالاری کنی
همچو عکس کهنه ای ، اکنون به قابم کرده ای
صبح فردا بَندِ پای عقل بازاست ای رفیق نیمه راه
بین چنین شوریده سر ، نقشِ بر آبم کرده ای ...
چون طبیب حاذقی ، اکنون جوابم کرده ای
من که عمری پا به پایت آمدم تا کوی یار
از چه رو اکنون چنین، در غصه خوابم کرده ای
گفتی آنشب ساز بردارم روم در زیر پَرچین دلش
پس چرا خندیدی و ، مجنون خطابم کرده ای
عقل را زنجیر کردم ، تا تو سالاری کنی
همچو عکس کهنه ای ، اکنون به قابم کرده ای
صبح فردا بَندِ پای عقل بازاست ای رفیق نیمه راه
بین چنین شوریده سر ، نقشِ بر آبم کرده ای ...
۲.۱k
۲۶ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.