صبوری کن ، تنم لبریز عشق است
صبوری کن ، تنم لبریز عشق است
دلم تمثل آتش ، مشق عشق است
شهادت می دهم در صاحتت یار
کهجانمبرلباز تفسیر عشق است
نمی دانم چه خواندی مرده قلبم
وگوشمدمبه دمدنبال عشق است
چه نفرینی نمودی بر دو چشمم
بهوقتخوابهمدنبالعشق است
تو راهر لحظه میخوانم کجایی
یقیندارم تنم تبدار عشق است
ببین بیمارم از هجرت همه شب
دوای درد من زنجیر عشق است
چه با قهر بغض قلبم را شکستی
نمیخواهیببینیغرقعشقاست
سکوت نیمه شبهای من امشب
بهیاد روزهای گرم از عشق است
عجب عطری چهچشمان قشنگی
مرا مرهم برایدرد از عشق است
عهدی که تو بستی و شکستی
سوزاند دلیکهمست عشق است
یک بوسه کفایت است غمش را
صیدیکهچنین بهدام عشق است
دلم تمثل آتش ، مشق عشق است
شهادت می دهم در صاحتت یار
کهجانمبرلباز تفسیر عشق است
نمی دانم چه خواندی مرده قلبم
وگوشمدمبه دمدنبال عشق است
چه نفرینی نمودی بر دو چشمم
بهوقتخوابهمدنبالعشق است
تو راهر لحظه میخوانم کجایی
یقیندارم تنم تبدار عشق است
ببین بیمارم از هجرت همه شب
دوای درد من زنجیر عشق است
چه با قهر بغض قلبم را شکستی
نمیخواهیببینیغرقعشقاست
سکوت نیمه شبهای من امشب
بهیاد روزهای گرم از عشق است
عجب عطری چهچشمان قشنگی
مرا مرهم برایدرد از عشق است
عهدی که تو بستی و شکستی
سوزاند دلیکهمست عشق است
یک بوسه کفایت است غمش را
صیدیکهچنین بهدام عشق است
۵۸۳
۲۸ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.