اورفت و با خود برد، هر آنچه در من بود، او از کنارم نه، او
اورفت و با خود برد، هر آنچه در من بود، او از کنارم نه، او از تن من بود! در روز پر برفم چشمان او شب بود، گر دل نمیبستم، سهم دلم تب بود، بیخوابیام درد و بیداریام درد است، برف زمستانم ، دستان من سرد است.. او رفت و با خود برد، هر آنچه در من بود؛ دل، سر، نفس، ایمان... سهمم فقط تن بود...
من ماندم و برف و جای قدمهایش، من ماندم و یک شهر دنبال
چشمانش👀 ....
#علی_سید_صالحی
من ماندم و برف و جای قدمهایش، من ماندم و یک شهر دنبال
چشمانش👀 ....
#علی_سید_صالحی
۶۱۴
۰۸ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.