...تازه اینکه همانا ما جبر داریم به شدت داریم آنقدر که حا
...تازه اینکه همانا ما جبر داریم به شدت داریم آنقدر که حاضر هستیم بار دیگر برده داری را بگذاریم چنانکه همانا این را فقط کسانی میگیرند که مبنا عشقی دارند یا منافق و کافر حامی منافق براساس مبنا عشقی داشتن هستند و ابلیس و شیاطین و . . . است که نمی گذاریم آرامش بگذارند معمول و آرامش یاحس خوش یا حس نرم آنان را به بریزید چنانکه حتی بگویند همه چیز پایدار نیست بدانند پایداری موجود است وچنان مقاومت بکنید که دشمن به شدت بجنگد فقط یک چیز نداشته باشید همه چنان باشید اما چنان باشید خودت را نه از ناامیدی بلکه توهم نزدن خدا همانا فقط درآن قسمت نگیرید که همانا مشخصه وضع خودت هستید باشد که اینچنین این را داشته قدرت بی کران بی توهم پیدا می کنید بدانید که مغز مبنای دشمن باطل اصیل جامع است که مغزشان از سلاح سخت گرفته تا سلاح نامرئی و زیرنرم هدف بگیرید آنهم بیشتر بخش احساسش باشد اینکه دانسته شود اینکه ذهنش براساس جا افتاده دارد بومی سازی کرده این همان تلقی و چسبیدن ایده است که ابلیس می گذارد که وارد حق نشوید بدین چنین ذهنیت باطل به شما می گذارد همین است که اغوا شیطان کوچک نیست به طور گسترده است اینکه دانسته شود همانا ذهنیت جا افتاده بومی سازی می رفته عجیب نیست اکثر مردم کمیتی چنین می روند چون حاضر نیستند از اول میل به یافتن حقیقت بکنند و همگی درقیامت محکوم هستند می خواهند خوشی کنند درحالی که فکر می کنند چون مبنا عشقی رده اش از جهنم غیر نمی شود همانا فکر میکند خود فردش هم چنین است بدین چنین اشتباه بر همین می ماند درحالی که می تواند خارج شود اینکه دانسته شود باطل اصیل جامع هم مرض کرم ریختن دارد شما به مغزش بریزید اینکه همانا اینکه دانسته جلوتر و عقب تر ندارید از همین مسئله ی معنایی حقیقت باید داشت و تازه اینکه دانسته شود همانا کسی که ذهنیتی که بومی سازی جا می اندازد باطل است بدانید مرض خنده دارد و در رسانه کار می کند هرسه مسئله را به کامل دارد فقط می ماند اثرش یافت هم شود اینکه بس نما فرق دارد با بس درملاک انسانی که آن درملاک انسانی همانا مورد مقبول درملاک انسانی درروال تکلیف درملاک انسانی است برای اینکه ذهنیت جا افتاده را پاک کرد ذهن را بدون شوخی با تمام جدیت پاک تمام کند اگر بخواهد بخشی از بخشی ذهنی بکند سخت است اما دفعتا همگی باهم همه ی ذهنی بکند اگر بداند درجویای معنایی حقیقت است می تواند بفهمد که هم صحیح است هم شدنی برایش باشد که مگر اینکه میداند دروغ می گوید و می خواهد براین دروغ بماند که اینان حاضر نمی شوند ذره ای ذهنشان آنچه جا افتاده را تخلیه بکنند اگر همگی و دفعتا و دسته جمعی که بخش به بخش نشود بلکه کامل ازصفر شود فقط بتواند که فهم کردن را داشته باشد بوده و این کتاب را بخواند و چنین باشد هم راحت تر است هم حجت برای رفتنش درطرف پیدا می شود^چون دنبال این جویایی معنایی حقیقت که نوشته برکلمه است می رود می باشد^اینکه دانسته شود همانا هم چنین خواست بکند که می تواند به طی این کتاب برود هم موفق رسیدن به حقیقت می شود چنین که اگر مخالف شود منظور را فهمیده که این کتاب تماما این سفره را پهن کرده است در"حق آزادی"بگیریم:خود رفتن شدنی است اما (لقمه را دور نمی زنند یا)اقدامی دست باز را با سخت تر است نمی روند بعد هم یافته ی یابنده همانا مقبول ثابت به همه درتکلیف که همگان به آن مربوط هستند صحیح است که اینکه همین چون مسئله ی یافته دراین معنایی حقیقت فرقی درملاک انسانی نمی کند پس رسیدن به اینجای کتاب حتی بیهوده است وچون اهمیت بین نیست اما یافته رسیده پس خوددیگری رفتن صحیح نیست"درحق حقیقی":چونکه هم درروال تکلیف این کتاب خود پشتوانه ی ملاک و امتدادش را دارد همانا خود تماما حق بوده و هر مسئلهی غیرش مطرح شود دروغ ویا نامقبولیست می باشد.
تازه دنیا بعضی موقع ها به ناحق حق را غربال می کند چون معمولا دنیا است جزء پس از ظهور که ما اهل حقیقت پیروز هستیم اما اگر درروال تکلیف غربال شود اهل حقیقت باقی هستیم صحیح می باشد و تازه تغییر درخود اول نداریم چون این مسئله ی شان عمل است بعد هم اگر پشتوانه ی ملاک و امتدادش باشد یافته را خود که من آن را رسیده ام (اهمیت ندارد ضعیفی شد آنهم آنچه اهمیت نداشت)که بعد تحویل می دهم اینطور نیست ننوشته می دهم که حتی بیشتر از کف مرز ملاک حتی جزئی کلی رفته شده است پس اینکه همانا این است که رسیده داده می شود که این کتاب حق مطرح کردن را برای تغییرمخالفان داردصحیح می باشد وتازه اینکه کتاب غیر ، رد میباشد وتازه عادت بد با دفعتا تخلیه حل می باشد.نشنیده باطل قضاوت بکنید می باشد.
تازه اینکه آنکه نمی تواند از اقدامش دست بردارد ما نیستیم که بسیار ساخته و نتوانیم دفعا دست برداریم بلکه این روی ثابت معنایی حقیقت درتاییداین مطالب است و یافته ای که غیر ندارد
تازه دنیا بعضی موقع ها به ناحق حق را غربال می کند چون معمولا دنیا است جزء پس از ظهور که ما اهل حقیقت پیروز هستیم اما اگر درروال تکلیف غربال شود اهل حقیقت باقی هستیم صحیح می باشد و تازه تغییر درخود اول نداریم چون این مسئله ی شان عمل است بعد هم اگر پشتوانه ی ملاک و امتدادش باشد یافته را خود که من آن را رسیده ام (اهمیت ندارد ضعیفی شد آنهم آنچه اهمیت نداشت)که بعد تحویل می دهم اینطور نیست ننوشته می دهم که حتی بیشتر از کف مرز ملاک حتی جزئی کلی رفته شده است پس اینکه همانا این است که رسیده داده می شود که این کتاب حق مطرح کردن را برای تغییرمخالفان داردصحیح می باشد وتازه اینکه کتاب غیر ، رد میباشد وتازه عادت بد با دفعتا تخلیه حل می باشد.نشنیده باطل قضاوت بکنید می باشد.
تازه اینکه آنکه نمی تواند از اقدامش دست بردارد ما نیستیم که بسیار ساخته و نتوانیم دفعا دست برداریم بلکه این روی ثابت معنایی حقیقت درتاییداین مطالب است و یافته ای که غیر ندارد
۲۸۴.۲k
۲۱ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.