گاهی اوقات ما با تک تکِ سلول های بدنمون عاشقِ یه آدم میشی
گاهی اوقات ما با تک تکِ سلول های بدنمون عاشقِ یه آدم میشیم ، حتی بیشتر از خودمون دوسش داریم . برامون میشه یه خدا روی زمین و می پرستیمش ...
اگه بگه فلان اخلاقتو دوست ندارم ، دیگه تکرارش نمی کنیم . خودمونو تغییر میدیم . میشیم آدمی که اون میخواسته . خودمون رو کوچیک و بی غرور میکنیم .
اما با کوچیک کردنمون ، نه تنها تویِ دلش نمی شینیم ، بلکه از خودمون هم متنفر میشیم ..!
دلمون میخواد همون آدمِ قبلی بشیم اما نمیشه .
آخرشم نقشِ یه زاپاس رو براش بازی میکنیم که هر بار رفت و بیشتر از ما کسی دوستش نداشت ، برگرده و دَم از دوست داشتن بزنه ...
و چه خوبه تویِ همچین لحظه ای ، ما بتونیم پا رویِ قلب و احساسمون بزاریم و ساکتش کنیم .
هیچ وقت تویِ زندگیتون زاپاس نباشید ...
در این صورت همیشه چشماتون خیسه و روزاتون از شب هم تاریک تر ...
اگه بگه فلان اخلاقتو دوست ندارم ، دیگه تکرارش نمی کنیم . خودمونو تغییر میدیم . میشیم آدمی که اون میخواسته . خودمون رو کوچیک و بی غرور میکنیم .
اما با کوچیک کردنمون ، نه تنها تویِ دلش نمی شینیم ، بلکه از خودمون هم متنفر میشیم ..!
دلمون میخواد همون آدمِ قبلی بشیم اما نمیشه .
آخرشم نقشِ یه زاپاس رو براش بازی میکنیم که هر بار رفت و بیشتر از ما کسی دوستش نداشت ، برگرده و دَم از دوست داشتن بزنه ...
و چه خوبه تویِ همچین لحظه ای ، ما بتونیم پا رویِ قلب و احساسمون بزاریم و ساکتش کنیم .
هیچ وقت تویِ زندگیتون زاپاس نباشید ...
در این صورت همیشه چشماتون خیسه و روزاتون از شب هم تاریک تر ...
۳.۶k
۰۶ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.