به خواب از آن نرود
به خواب از آن نرود
چشم خستهام تا صبح
که همچو مرغ شب
افسانه گوی خویشتنم
به روزگار چنان رانده گشتم از هر سوی
که مرگ نیز نخواند بسوی خویشتنم
چشم خستهام تا صبح
که همچو مرغ شب
افسانه گوی خویشتنم
به روزگار چنان رانده گشتم از هر سوی
که مرگ نیز نخواند بسوی خویشتنم
۳۰۸
۲۴ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.