عزیز سفر کرده ام !
عزیز سفر کرده ام !
به تو فکر میکنم و آرام میشوم.
دلم میخواهد برایت بنویسم، بدهم فرشتهها تا برایت بیاورند. مینویسم و میآیم سر مزارت میخوانم.
تو کجایی؟ آیا در زیر خروارها خاک سرد هستی؟
یا در آن قاب عکسی که هرگاه دلم برایت تنگ میشود؛ آن را غرق بوسه میکنم.
دوست دارم برای تو بنویسم و با تو حرف بزنم تا شاید دلتنگیام کم شود
اما عزیز از دست رفتهام...
تو را به جان عزیزانت با من حرف بزن. صدای تو را میخواهم تا آرام شوم.
میخواهم سراغم را بگیری. اما نمیگیری. سال های سال است که جز سنگ مزارت پناهی برای خالی کردن بغض هایم پیدا نکرده.....
باورم نمیشود که دیگر نمیتوانم صدای تو را بشنوم...
به تو فکر میکنم و آرام میشوم.
دلم میخواهد برایت بنویسم، بدهم فرشتهها تا برایت بیاورند. مینویسم و میآیم سر مزارت میخوانم.
تو کجایی؟ آیا در زیر خروارها خاک سرد هستی؟
یا در آن قاب عکسی که هرگاه دلم برایت تنگ میشود؛ آن را غرق بوسه میکنم.
دوست دارم برای تو بنویسم و با تو حرف بزنم تا شاید دلتنگیام کم شود
اما عزیز از دست رفتهام...
تو را به جان عزیزانت با من حرف بزن. صدای تو را میخواهم تا آرام شوم.
میخواهم سراغم را بگیری. اما نمیگیری. سال های سال است که جز سنگ مزارت پناهی برای خالی کردن بغض هایم پیدا نکرده.....
باورم نمیشود که دیگر نمیتوانم صدای تو را بشنوم...
۸.۰k
۲۲ مهر ۱۳۹۷