در زمان های قدیم درختی کنار رودی زندگی میکرد. روزی درخت ا
در زمان های قدیم درختی کنار رودی زندگی میکرد. روزی درخت از رود پرسید که چه شد که خشک شدی؟
رود ناراحت شد و گفت که روز هایی بود که انسان های این اطراف از اب من فقط برای آشامیدن و پختن غذا استفاده می کردند .
ولی روزی کشاورزی از آب من برای آبیاری زمینش استفاده کرد . برخی از مردم روستا شکایت کردند ولی برخی نیز چون مت به زمینشان نزدیک بودماز اب من برای آبیاری استفاده کردند.
هر روز و هر روز از آب من کم می شد. من که زبان این انسان هارا نمی دانستم اول ها خیلی سخت نبود تا این که ماهی ها جلوی چشمم جان دادند درختان جلوی چشمم خشکیدند گل ها جلوی چشمم پرپر شدند .
درخت اولین بارش بود که از کشاورزان بدش امده بود درخت کمی به خو دقت کرد او هنوز خیلی جوان بود ولی دید که شاخه هایش فلج یا خشیده اند.
درخت دانست که روزی مانند تمام درختان و تمام گل ها وتمام ماهی ها جلوی چشم رود جان خواهد داد.
جان خواهد داد.
جان خواهد داد.
#zahra
رود ناراحت شد و گفت که روز هایی بود که انسان های این اطراف از اب من فقط برای آشامیدن و پختن غذا استفاده می کردند .
ولی روزی کشاورزی از آب من برای آبیاری زمینش استفاده کرد . برخی از مردم روستا شکایت کردند ولی برخی نیز چون مت به زمینشان نزدیک بودماز اب من برای آبیاری استفاده کردند.
هر روز و هر روز از آب من کم می شد. من که زبان این انسان هارا نمی دانستم اول ها خیلی سخت نبود تا این که ماهی ها جلوی چشمم جان دادند درختان جلوی چشمم خشکیدند گل ها جلوی چشمم پرپر شدند .
درخت اولین بارش بود که از کشاورزان بدش امده بود درخت کمی به خو دقت کرد او هنوز خیلی جوان بود ولی دید که شاخه هایش فلج یا خشیده اند.
درخت دانست که روزی مانند تمام درختان و تمام گل ها وتمام ماهی ها جلوی چشم رود جان خواهد داد.
جان خواهد داد.
جان خواهد داد.
#zahra
۱.۹k
۲۴ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.