داشتم فکر می کردم، آخرین تصویری که در لحظه ی مرگ جلوی چشم
داشتم فکر می کردم، آخرین تصویری که در لحظه ی مرگ جلوی چشمانم رژه می رود چیست.!
چشمهایم را می بندم؛
کودکیم که تمام شد و دلتنگش نیستم،
نوجوانی هم که به شیطنت و عاشق شدن های گاه و بیگاه ختم می شود.!
اما جوانی فرق دارد..!
یکجور مبارزه و طغیان علیه خودم بود.
شاید تمام دقایقی که این روزها در حال سپری کردنشان هستم..!
یک روز بشود همان تصویر آخر.!
آخرین قاب پیش رویم از زندگی..!
همه ی ما یک روز بیدار میشویم و دلمان برای یک آدم حقیقی تنگ میشود،
آدمی که بشود با او حرف زد.!
و در تمام دقایقی که محو حرف زدن با اوشده ایم حواسش پیش ما باشد،
آدمی که ما را بلد باشد، او را بلد باشیم.!
کسی که بتوانیم مثل ساز او را در آغوش بگیریم،
و غمگین و شادترین ملودی جهانمان را بنوازیم..!
یک روز دلمان سخت برای تنهایی های دو نفره تنگ خواهد شد.!
و دلمان میخواهد از نگاه ها بگریزیم.!
و فقط تلاقی دو نگاه باشد.!
و حرفهای یواشکی که بشود چیزی شبیه به یک راز..!
یک روز به گمانم اینترنت پر میشود از این آگهی:
به یک آدم حقیقی به دور از هر گونه صفحه ای مجازی و تلفن همراه برای معاشرت نیازمندیم...
چشمهایم را می بندم؛
کودکیم که تمام شد و دلتنگش نیستم،
نوجوانی هم که به شیطنت و عاشق شدن های گاه و بیگاه ختم می شود.!
اما جوانی فرق دارد..!
یکجور مبارزه و طغیان علیه خودم بود.
شاید تمام دقایقی که این روزها در حال سپری کردنشان هستم..!
یک روز بشود همان تصویر آخر.!
آخرین قاب پیش رویم از زندگی..!
همه ی ما یک روز بیدار میشویم و دلمان برای یک آدم حقیقی تنگ میشود،
آدمی که بشود با او حرف زد.!
و در تمام دقایقی که محو حرف زدن با اوشده ایم حواسش پیش ما باشد،
آدمی که ما را بلد باشد، او را بلد باشیم.!
کسی که بتوانیم مثل ساز او را در آغوش بگیریم،
و غمگین و شادترین ملودی جهانمان را بنوازیم..!
یک روز دلمان سخت برای تنهایی های دو نفره تنگ خواهد شد.!
و دلمان میخواهد از نگاه ها بگریزیم.!
و فقط تلاقی دو نگاه باشد.!
و حرفهای یواشکی که بشود چیزی شبیه به یک راز..!
یک روز به گمانم اینترنت پر میشود از این آگهی:
به یک آدم حقیقی به دور از هر گونه صفحه ای مجازی و تلفن همراه برای معاشرت نیازمندیم...
۲.۳k
۱۵ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.