همه ی دخترها از همان کودکی
همه ی دخترها از همان کودکی
مردی را میان رویاهایشان میسازند شبیه به شاهزادهٔ قصه های هزار و یک شب!
شاهزاده ای دلبربا!
که عشق میداند
که معشوق میپرستد
که هرروز سبد سبد رُز و یاس میان خانهٔ دختر مذکور محبوب ردیف میکند
که هرثانیه تصدُقت بروم هایش بیشتر میشود
که هرروز برای گیسو کمند نازدانه اش شعر میخواند
میخندد ، میخنداند!
طُرّه های مَواج دلبرش را شانه میزند ،میبافد ،میبوید!
و جز خوشبختی هیچ نثار معشوقه اش نمیکند
سال ها بعد اما...
مردی میان حقیقت زندگی شان قدم میگذارد
که تمام معادلات رویایی شان را برهم میریزد
مردی که نه شعر میداند
نه روزی هزاران بار قربان قد وبالایشان میرود و نه سبد های یاس و نرگس ردیف میکند و نه هرلحظه خوشبختی را برایشان تداعی!
بیشتر از همیشه حتی چشم هایشان را تَر میکند ، و از دلبری هیچ نمیداند!
اما دخترها...
اما دخترها، این مردهای مُغایر رویاهایشان را،
این مردهای ویرانگر خوشبختی مُتِصَوِر شده شان را
این مردهای نابلدِِ اتفاقیِ زندگی شان را عجیب دوست دارند!
حتی به قیمت نابودی رویاهای کودکی شان!!
مردی را میان رویاهایشان میسازند شبیه به شاهزادهٔ قصه های هزار و یک شب!
شاهزاده ای دلبربا!
که عشق میداند
که معشوق میپرستد
که هرروز سبد سبد رُز و یاس میان خانهٔ دختر مذکور محبوب ردیف میکند
که هرثانیه تصدُقت بروم هایش بیشتر میشود
که هرروز برای گیسو کمند نازدانه اش شعر میخواند
میخندد ، میخنداند!
طُرّه های مَواج دلبرش را شانه میزند ،میبافد ،میبوید!
و جز خوشبختی هیچ نثار معشوقه اش نمیکند
سال ها بعد اما...
مردی میان حقیقت زندگی شان قدم میگذارد
که تمام معادلات رویایی شان را برهم میریزد
مردی که نه شعر میداند
نه روزی هزاران بار قربان قد وبالایشان میرود و نه سبد های یاس و نرگس ردیف میکند و نه هرلحظه خوشبختی را برایشان تداعی!
بیشتر از همیشه حتی چشم هایشان را تَر میکند ، و از دلبری هیچ نمیداند!
اما دخترها...
اما دخترها، این مردهای مُغایر رویاهایشان را،
این مردهای ویرانگر خوشبختی مُتِصَوِر شده شان را
این مردهای نابلدِِ اتفاقیِ زندگی شان را عجیب دوست دارند!
حتی به قیمت نابودی رویاهای کودکی شان!!
۱.۱k
۳۰ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.