سلام رفقا ✋ .
سلام رفقا ✋ .
من محمد حسن خلیلی هستم مهمان امروز شما در ویسگون 🌷
چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا اومدم😍 اسمم رومحمد حسن گذاشتن.ولی توخونه رسول صدام میکردن.☺ ️
🍀 🍀
20آذر 65 تویه روز سرد وبرفی تویه خانواده ی مذهبی توتهران به دنیا اومدم،توبحبوحه ی جنگ.خدا خیرشون بده پدرومادرمو، من وداداشمو جوری بار آوردن که کلا اهل مسجد ومنبر وهیئت بودیم🌷
🍀 🍀
.یه داداش بزرگتراز خودم دارم ☺ ️،میگن برعکس داداشم خیلی اهل شیطنت نبودم وسرم به کار خودم گرم بود،کلا بچه آرومی بودم.☺ ️
🍀 🍀
13سالم بود که رفتم تو بسیج ثبت نام کنم😄 ،اوایل چون سنم کم بود قبول نمیکردن،اما من اونقدر اصرار وپافشاری کردم تا قبولم کرد🌺
🍀 🍀
کلا فعال بودم ویه جابند نمیشدم، عاشق ورزش بودم وراپل وکوهنوردی 🗻 رو بصورت جدی ادامه میدادم.
دنبال درس عربی ونقاشی و قرآن📚 هم بودم و به زبان عربی هم تسلط داشتم😌
🍀 🍀
روی نماز اول وقت خیلی حساس بودم
شبای جمعه پاتوقم بهشت زهرا و شاه عبدالعظیم بود،هیئت های زیادی ام میرفتم،
اما هیئت 💠 ریحانة النبی 💠 یه چیز دیگه بود😔
🍀 🍀
وتقریبا از سال 85پای ثابت اونجا بودم تومسجد گیاهی.
تو دانشگاهم رشته ی مدیریت📚 رو انتخاب کردم وخوندم. 👌 ✌ ️
🍀 🍀
🌸 خاطرات 🌸
رسول خیلی هیئتی بود...
توجه ویژه ای به برپایی مجالس اهل بیت علیهم السلام داشت.
حتی در ایام محرم چند روز قبل از شهادتش که سوریه بود ، با دوستش تماس می گیره و از دلتنگی اش نسبت به هیئت میگه که تو این ایام هیچ جا هیئت نمیشه...
آقای صابر خراسانی هم تعریف می کردند: بعضی اوقات که وارد هیئت می شدم می دیدم آقا رسول جلوی در ایستاده می گفتم چرا اینجا؟!
می گفت هیئتمونه باید جلوی در وایسم!..
🍀 🍀
حضور در جنگ سوریه، دلی نترس می خواد...
از اونجایی هم که ما معتقدیم باید فقط از #خدا پروا داشته باشیم و در کنارمون حسش کنیم، شجاعانه در نبردها و عملیاتها حضور داشتیم و داریم...
🍀 🍀
. صد حیف که دشمن هیچوقت بیکار نمیشینه،واینبارم چشم👀 طمعش رو به حرم عمه سادات دوخته بود.
نتونستم ساکت بشینم راهی سوریه شدم برا دفاع از حریم ناموسمون 😔
🍀 🍀
نقل از مادر شهید 👇 📢
💠 سوریه که بود ، خبرنگاری بود که قصد مصاحبه با آقا رسول رو داشت...
رسول نه تنها مصاحبه نکرد!
موقع عکس گرفتن هم کلاهشو کشید جلو صورتش و گفت: اینجوری عکس بگیر😄
🍀 🍀
از زبان دوست و همرزم داداش رسول 👇 📢
"محمدحسن خلیلی واقعا دل شیری داشت. اینکه یک جوان کم سن و سال که برای اولین بار در مناطق جنگی حضور می یافت و قرص و محکم با حوادث خونین بار و وحشتناک جنگ در سوریه برخورد می کرد، جای مباهات است. به نظر من جنگ سوریه از نادر جنگهای کثیفی است که تاکنون، جهان شاهد آن بود. حال، جوانی چون محمدحسن خلیلی که اولین بار این جنگ وحشیانه را تجربه می کرد و در آن خوش بدرخشد، ارزش بالایی دارد.
شاهد حرف من این است که یکی از عملیاتها مجبور شدیم برای تخلیه ی یکی از مجروحین خودی که از قضا فرمانده ی عملیات هم بود وارد عمل شویم.
مشکلی که با آن مواجه شدیم تعداد بسیار کم نیرو بود که در اختیار داشتیم. به همراه محمدحسن و یکی دو تا از نیروها مجبور شدیم به منطقه درگیری حرکت کنیم تا فرد مورد نظر را به عقب بکشانیم. وقتی به آنجا رسیدیم از محمدحسن خواستم از ماشین پیاده شده، طول خیابان را با آتش تامینی پوشش دهد تا زمینه برای تخلیه ی فرمانده فراهم شود.
چیزی که واقعا نظر مرا به خود جلب کرد، رشادت محمدحسن بود که با وجود آلودگی منطقه و حضور مسلحین در آن، با شجاعت هر چه تمام تر اقدام به تامین نمود و تا زمان عقب نشینی و خروج از منطقه به این کار ادامه داد.
آن روز بنا به دستور، عقب نشینی کردیم و عملیات ادامه پیدا نکرد.
من محمد حسن خلیلی هستم مهمان امروز شما در ویسگون 🌷
چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا اومدم😍 اسمم رومحمد حسن گذاشتن.ولی توخونه رسول صدام میکردن.☺ ️
🍀 🍀
20آذر 65 تویه روز سرد وبرفی تویه خانواده ی مذهبی توتهران به دنیا اومدم،توبحبوحه ی جنگ.خدا خیرشون بده پدرومادرمو، من وداداشمو جوری بار آوردن که کلا اهل مسجد ومنبر وهیئت بودیم🌷
🍀 🍀
.یه داداش بزرگتراز خودم دارم ☺ ️،میگن برعکس داداشم خیلی اهل شیطنت نبودم وسرم به کار خودم گرم بود،کلا بچه آرومی بودم.☺ ️
🍀 🍀
13سالم بود که رفتم تو بسیج ثبت نام کنم😄 ،اوایل چون سنم کم بود قبول نمیکردن،اما من اونقدر اصرار وپافشاری کردم تا قبولم کرد🌺
🍀 🍀
کلا فعال بودم ویه جابند نمیشدم، عاشق ورزش بودم وراپل وکوهنوردی 🗻 رو بصورت جدی ادامه میدادم.
دنبال درس عربی ونقاشی و قرآن📚 هم بودم و به زبان عربی هم تسلط داشتم😌
🍀 🍀
روی نماز اول وقت خیلی حساس بودم
شبای جمعه پاتوقم بهشت زهرا و شاه عبدالعظیم بود،هیئت های زیادی ام میرفتم،
اما هیئت 💠 ریحانة النبی 💠 یه چیز دیگه بود😔
🍀 🍀
وتقریبا از سال 85پای ثابت اونجا بودم تومسجد گیاهی.
تو دانشگاهم رشته ی مدیریت📚 رو انتخاب کردم وخوندم. 👌 ✌ ️
🍀 🍀
🌸 خاطرات 🌸
رسول خیلی هیئتی بود...
توجه ویژه ای به برپایی مجالس اهل بیت علیهم السلام داشت.
حتی در ایام محرم چند روز قبل از شهادتش که سوریه بود ، با دوستش تماس می گیره و از دلتنگی اش نسبت به هیئت میگه که تو این ایام هیچ جا هیئت نمیشه...
آقای صابر خراسانی هم تعریف می کردند: بعضی اوقات که وارد هیئت می شدم می دیدم آقا رسول جلوی در ایستاده می گفتم چرا اینجا؟!
می گفت هیئتمونه باید جلوی در وایسم!..
🍀 🍀
حضور در جنگ سوریه، دلی نترس می خواد...
از اونجایی هم که ما معتقدیم باید فقط از #خدا پروا داشته باشیم و در کنارمون حسش کنیم، شجاعانه در نبردها و عملیاتها حضور داشتیم و داریم...
🍀 🍀
. صد حیف که دشمن هیچوقت بیکار نمیشینه،واینبارم چشم👀 طمعش رو به حرم عمه سادات دوخته بود.
نتونستم ساکت بشینم راهی سوریه شدم برا دفاع از حریم ناموسمون 😔
🍀 🍀
نقل از مادر شهید 👇 📢
💠 سوریه که بود ، خبرنگاری بود که قصد مصاحبه با آقا رسول رو داشت...
رسول نه تنها مصاحبه نکرد!
موقع عکس گرفتن هم کلاهشو کشید جلو صورتش و گفت: اینجوری عکس بگیر😄
🍀 🍀
از زبان دوست و همرزم داداش رسول 👇 📢
"محمدحسن خلیلی واقعا دل شیری داشت. اینکه یک جوان کم سن و سال که برای اولین بار در مناطق جنگی حضور می یافت و قرص و محکم با حوادث خونین بار و وحشتناک جنگ در سوریه برخورد می کرد، جای مباهات است. به نظر من جنگ سوریه از نادر جنگهای کثیفی است که تاکنون، جهان شاهد آن بود. حال، جوانی چون محمدحسن خلیلی که اولین بار این جنگ وحشیانه را تجربه می کرد و در آن خوش بدرخشد، ارزش بالایی دارد.
شاهد حرف من این است که یکی از عملیاتها مجبور شدیم برای تخلیه ی یکی از مجروحین خودی که از قضا فرمانده ی عملیات هم بود وارد عمل شویم.
مشکلی که با آن مواجه شدیم تعداد بسیار کم نیرو بود که در اختیار داشتیم. به همراه محمدحسن و یکی دو تا از نیروها مجبور شدیم به منطقه درگیری حرکت کنیم تا فرد مورد نظر را به عقب بکشانیم. وقتی به آنجا رسیدیم از محمدحسن خواستم از ماشین پیاده شده، طول خیابان را با آتش تامینی پوشش دهد تا زمینه برای تخلیه ی فرمانده فراهم شود.
چیزی که واقعا نظر مرا به خود جلب کرد، رشادت محمدحسن بود که با وجود آلودگی منطقه و حضور مسلحین در آن، با شجاعت هر چه تمام تر اقدام به تامین نمود و تا زمان عقب نشینی و خروج از منطقه به این کار ادامه داد.
آن روز بنا به دستور، عقب نشینی کردیم و عملیات ادامه پیدا نکرد.
۳۲.۹k
۲۰ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.