من حسودم - نقدم کن
#من حسودم - نقدم کن
زمستان رسید
اما من درانتظار بارانم
تازیر چتر محبت تو قرار گیرم
دستانت دردستم بگیرم
تا دراین سوزسرما
گرمی دستانت را بیشتر حس کنم
سرت را درآغوش گیرم
تا قطرات باران برآن بوسه نزند
آخر من حسودم
گفت، نقدم کن
گفتم، باچی
گفت، باهرچه تیز تر است
گفتم، با شمشیر؟
گفت، بازبانت......
زمستان رسید
اما من درانتظار بارانم
تازیر چتر محبت تو قرار گیرم
دستانت دردستم بگیرم
تا دراین سوزسرما
گرمی دستانت را بیشتر حس کنم
سرت را درآغوش گیرم
تا قطرات باران برآن بوسه نزند
آخر من حسودم
گفت، نقدم کن
گفتم، باچی
گفت، باهرچه تیز تر است
گفتم، با شمشیر؟
گفت، بازبانت......
۲۹۰
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.