همین چند روز پیش بودکه از پیشم رفتی؛انگارهمون روز میدونست

همین چند روز پیش بودکه از پیشم رفتی؛انگارهمون روز میدونستی که میخوای پربزنی بری فرشته ی مهربونم؛خونه رو آب وجارو کردی؛کی باورش میشه آنقدر راحت میشه رفت بدون درد بدون مریضی تو یک دقیقه درست شب عیدفطر؛دوروز قبلش دوتا یاکریم هر روزصبح از پنجره اتاق می اومدن داخل انگارمیخواستن خبر بدن ؛چه عجیب که بعد رفتنت دیگه نیومدن؛چقدر غیرقابل باوره که یه لحظه ست که ادما پرمیکشن میرن؛بابا جونم تو فوق العاده بودی این فقط حرف من نیست حرف اون جمعیتی واسه خوبیات واسه مظلومیتت واسه پاک بودنت گریه میکردن ومیگفتن بدون شک بدون هیچ تردیدی سید جاش توبهشته ؛37سال بدون چشم داشت نوکری حسن بن علی روکردی ؛انقدر خوب بودن خوب نیست که بگردن همه ی ادما تا دنبال یه بدی ازت باشن ویه بدی ونشه پیداکرد؛خدایا سرخاک بابام اون پیرمرد شال سبز کی بود؟؟؟انقدرمطمعن گفت سیدجاش خیلی خوبه خیلی اقای خوبی بود؛راستی کجا رفت یدفعه!!! نمیدونم بابای شما هم باهاتون رودربایسی داشت یا نه ولی بابای من با بچه های خودشم رو دربایسی داشت؛بابا کوچیک وبزرگ همه ازخوبیات میگفتن کاش بیشتربودی ؛وقتی یه پدرمیره یه تیکه از روحتم باهاش میره یه جای خالی که همیشگیه؛یه کمبود...اگه الان باباتون کنارتونه دستاشو بوسه بزنید؛هیچکس مثل بابا نمیشه....سالگرد ازدواجت مبارک