*شیرین*
*شیرین*
.....
از خستگی نشستم بردیا لبخند زد وگفت : چی شد
عکاس گفت می تونیم استراحت کنیم بردیا یه قوطی آب میوه باز کرد یه نی گذاشت توش وگفت: بخور عزیزم
ازش گرفتم وگفتم : کی تموم میشه دیگه
بردیا : چندتا دیگه است از الان خسته ای .کنارم نشست وبا دقت نگام کرد
- چرا انقدر منو نگاه می کنی
بردیا: سیر نمیشم
لبمو گزیدم اخم کرد وگفت: شیرین
- هوووم
بردیا : این عادت بزار کنار
- مگه چیکارک...
یهو یادم اومد لبمو گزیدم باز همون کار کردم خندش گرفت
- اخه دست خودم نیست
بردیا : اها می بینی دست منم نیست جلوبقیه می بوسمت
بهش اخم کردم وگفتم : تو که هنوز محرمم نشدی
بردیا: مال خودمی که
- خوشمزه شدی
بردیا : اگه خوشمزه بودم استقبال می کردی
- خیلی پر رویی
بردیا: می دونم
عکاس : بفرمایید چندتا دیگه مونده
چندتا عکس دیگه انداختیم کارعکاسه که تموم شد بردیا شنلم آورد وبرام بست
- نترس کسی منو نمی خوره
بردیا اخم کرد وگفت : دیگه این حرفو تکرار نکن شیرین
- چرا
تو چشام نگاه کرد وگفت: بریم عزیزم
همراهش رفتم وسوار ماشین شدیم وبعدم رفتیم تالار هر کی رو که می شناختم تو جشن بود مریم ونفس اومدن استقبالم هر دو لباس طلایی پولکی طرح ماهی پوشیده بودن آریششونم کپ هم بود منتها مریم مو مشکی وسبزه بود نفس بور ومو هاش طلایی عسلی بود
نفس : این چیه پوشیدی در بیار
نفس شنلم در آورد بردیا با اخم نگاش کرد نفسم کم نمی آورد اخم کرد گفت : چیه آقا داماد خیلی ضایع است عروس شنل بپوشه تو جشن
نشستیم جای مخصوص عروس داماد انقدر پشت سرهم میومدن تبریک می گفتن عصبی شدم وگفتم : اوووف بسه بردیا بگو کسی نیاد من خستم
بردیا به مادرش گفت اونم به ارکستر گفت آهنگ بزنه تا مهمونا برقصن
بردیا : چرا انقدر خسته ای؟
باحالت گریه گفتم : جلو لباس خیلی تنگ
بردیا: رویا خانم گفت ممکنه اذیت بشی
- پشیمون شدم این لباس انتخواب کردم
داشتم بادسته گلم بازی می کردم
بردیا:شیرین
- هوووم
بردیا: از من ناراحتی .
- برای چی
بردیا : بخاطر لباس
- مهم نیست پیش میاد عقد مریمم دیدم رفتارتو
بردیا : اگه دوست داری بروجلو لباستو که درست کردن رو با قیچی پاره اش کن
- لوس
بردیا : از هر نظر آزادی ولی من رو پوشش بد حساسم دلیلی نداره لباس بد بپوشی یکی دیگه لذت ببره
- خیلی خوب از اول می گفتی
بردیا : الانم مشکل ندارم .رفتار نفس بد بود
- بی خیال بردیا
بردیا : ناراحتت کردم معذرت میخوام از دوست داشتن زیاده
نگاش کردم وگفتم : درک می کنم
.....
از خستگی نشستم بردیا لبخند زد وگفت : چی شد
عکاس گفت می تونیم استراحت کنیم بردیا یه قوطی آب میوه باز کرد یه نی گذاشت توش وگفت: بخور عزیزم
ازش گرفتم وگفتم : کی تموم میشه دیگه
بردیا : چندتا دیگه است از الان خسته ای .کنارم نشست وبا دقت نگام کرد
- چرا انقدر منو نگاه می کنی
بردیا: سیر نمیشم
لبمو گزیدم اخم کرد وگفت: شیرین
- هوووم
بردیا : این عادت بزار کنار
- مگه چیکارک...
یهو یادم اومد لبمو گزیدم باز همون کار کردم خندش گرفت
- اخه دست خودم نیست
بردیا : اها می بینی دست منم نیست جلوبقیه می بوسمت
بهش اخم کردم وگفتم : تو که هنوز محرمم نشدی
بردیا: مال خودمی که
- خوشمزه شدی
بردیا : اگه خوشمزه بودم استقبال می کردی
- خیلی پر رویی
بردیا: می دونم
عکاس : بفرمایید چندتا دیگه مونده
چندتا عکس دیگه انداختیم کارعکاسه که تموم شد بردیا شنلم آورد وبرام بست
- نترس کسی منو نمی خوره
بردیا اخم کرد وگفت : دیگه این حرفو تکرار نکن شیرین
- چرا
تو چشام نگاه کرد وگفت: بریم عزیزم
همراهش رفتم وسوار ماشین شدیم وبعدم رفتیم تالار هر کی رو که می شناختم تو جشن بود مریم ونفس اومدن استقبالم هر دو لباس طلایی پولکی طرح ماهی پوشیده بودن آریششونم کپ هم بود منتها مریم مو مشکی وسبزه بود نفس بور ومو هاش طلایی عسلی بود
نفس : این چیه پوشیدی در بیار
نفس شنلم در آورد بردیا با اخم نگاش کرد نفسم کم نمی آورد اخم کرد گفت : چیه آقا داماد خیلی ضایع است عروس شنل بپوشه تو جشن
نشستیم جای مخصوص عروس داماد انقدر پشت سرهم میومدن تبریک می گفتن عصبی شدم وگفتم : اوووف بسه بردیا بگو کسی نیاد من خستم
بردیا به مادرش گفت اونم به ارکستر گفت آهنگ بزنه تا مهمونا برقصن
بردیا : چرا انقدر خسته ای؟
باحالت گریه گفتم : جلو لباس خیلی تنگ
بردیا: رویا خانم گفت ممکنه اذیت بشی
- پشیمون شدم این لباس انتخواب کردم
داشتم بادسته گلم بازی می کردم
بردیا:شیرین
- هوووم
بردیا: از من ناراحتی .
- برای چی
بردیا : بخاطر لباس
- مهم نیست پیش میاد عقد مریمم دیدم رفتارتو
بردیا : اگه دوست داری بروجلو لباستو که درست کردن رو با قیچی پاره اش کن
- لوس
بردیا : از هر نظر آزادی ولی من رو پوشش بد حساسم دلیلی نداره لباس بد بپوشی یکی دیگه لذت ببره
- خیلی خوب از اول می گفتی
بردیا : الانم مشکل ندارم .رفتار نفس بد بود
- بی خیال بردیا
بردیا : ناراحتت کردم معذرت میخوام از دوست داشتن زیاده
نگاش کردم وگفتم : درک می کنم
۱۲.۴k
۰۴ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.