...
...
ترک دل کردی و خواهم مُرد در هجران تو
وایکه خالیمیشود اینخانه درنقصان تو
شعر من دیشـب پر از گلواژههای درد بود
شور مستی مُرد در من در پـس وجدان تو
خـانه قلـبی کـه روزی جـایـگاه عشـق بـود
عاقبت خالی شد از این عـهد بی پیمان تو
عطر تو امـا هـنوز هـم مـانده در کـنج اتاق
حیفبیخوابمنمیخواهمبهجز چشمان تو
کیشود فرصتکهبینم لحظهایعشق تو را
کی شـود پـیدا بـه رویـایم شـب پنـهان تو
گرچه هیچـم در نگاهـت باز هسـتم منتظر
تا که شـاید گم شـوم در عشق با ایـمان تو
یاد از آنروزی کهبودی غنچهٔ شببوی من
غرقمیشد چشممن در قلب پرعصیان تو
روزهـای عاشـقی رفتند و این دل پیر شـد
مُردم از ایندوری و دور باد درد ازجـان تو
در میـان مـوج و دریای غـرورت خـرد شد
قایق عشـقی که بـد افـتاده در چـشمان تو
ماه من در اینشب غـوغایی پر تاب و تب
میشود باشی کهمننازم بهاین احسان تو
تا «ندا»، با عطر گیسوی تو میسوزد شبی
کاش افتد این تن مستش در آن دستان تو
ترک دل کردی و خواهم مُرد در هجران تو
وایکه خالیمیشود اینخانه درنقصان تو
شعر من دیشـب پر از گلواژههای درد بود
شور مستی مُرد در من در پـس وجدان تو
خـانه قلـبی کـه روزی جـایـگاه عشـق بـود
عاقبت خالی شد از این عـهد بی پیمان تو
عطر تو امـا هـنوز هـم مـانده در کـنج اتاق
حیفبیخوابمنمیخواهمبهجز چشمان تو
کیشود فرصتکهبینم لحظهایعشق تو را
کی شـود پـیدا بـه رویـایم شـب پنـهان تو
گرچه هیچـم در نگاهـت باز هسـتم منتظر
تا که شـاید گم شـوم در عشق با ایـمان تو
یاد از آنروزی کهبودی غنچهٔ شببوی من
غرقمیشد چشممن در قلب پرعصیان تو
روزهـای عاشـقی رفتند و این دل پیر شـد
مُردم از ایندوری و دور باد درد ازجـان تو
در میـان مـوج و دریای غـرورت خـرد شد
قایق عشـقی که بـد افـتاده در چـشمان تو
ماه من در اینشب غـوغایی پر تاب و تب
میشود باشی کهمننازم بهاین احسان تو
تا «ندا»، با عطر گیسوی تو میسوزد شبی
کاش افتد این تن مستش در آن دستان تو
۹۰۴
۱۷ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.