پارت صدو سی وهشت...
#پارت صدو سی وهشت...
#جانان..
در زدم ولی جواب نداد اروم در رو باز کردم و رفتم داخل سینی رو روی میز گذاشتم و به طرف کارن رفتم غرق خواب بود و نیم تنش مثل همیشه لخت این چند وقته دیگه بهش تقریبا عادت کرده بودم چند بار صداش زدم و که بیدار شدو و تکیه داد به تاج تختش ..
کارن: ساعت چنده..
من:تقریبا ساعت 5 بعداز ظهره ...
کارن : ممنون بیدارم کردی ..
من: واست کیک با قهوه اوردم سریع بیا بخور تا سرد نشدن ...
کارن: باشه برو حاضر شو کم کم ...
باشه ای گفتم و رفتم اتاقم ارایش زیاد نمیتونستم ترس این کارن خان بکنم هر چند خودم هم دوست ندارم ...
نشستم پشت میز و سایه خاکستری پشت چشمم زدم و خط چشم باریک ولی کمی کشیده کشیدم و ریمل زدم و رژلب نسکافه ای زدم خوب بود ارایش کم رنگی بود مو هام رو باز دورم ریختم لباس هام رو پوشیدم و مانتو سورمه ای کوتاهی هم با شال مشکی روش انداختم کفش سوغاتی کارن هم پام کردم خوب بود تیپم ولی این که اونجا باید شالم رو در بیارم کمی سختم بود فکری به ذهنم رسید سمت اتاق کامین رفتم ..
بعد از اجازه رفتم داخل لباس پوشیده بود وداشت با موهاش ور میرفت..
من: میگم این اتوی موت ممنون بابتش ...اوممم .
کامین: چی میخوای..
من: میگم تو کلاه نداری از این مدلا که شل میافتن ..
کامین: واسه چی میخوای حالا..
من: خوب این که بدون شال بیام سختمه واسه این میخوام..
کامین : بزار ببینم چی واست پیدا میکنم...
نگاهی داخل کمد انداخت و بعد از کمی کلاه مشکی رنگ اسپری در اورد و گفت:
ببین این خوبه فک کنم بتونی موهاتو داخل جمع کنی...
نگاهی به کلاه انداختم و ازش گرفتم و تشکری کردم توی اتاق امتحانش کردم خوب بود رنگش هم به تیپم میخورد.. کوله پشتی ست با کفشم رو برداشتم و کلاه رو توش گذشتم و رژم رو رفتم توی سالن تقریبا ساعت هفت بود
بعد از یه ربع کامین اومد و بعد از خداحافظی و این که میره دنال ترانه رفت منم منتظر موندم تا کارن بیاد ..
بعد از چند دقیقه اومد واقعا توی این تیپ اسپرت عالی شده بود بهم اشاره کرد که بلند شم بریم خودش هم رفت طرف در ..
توی پارکینگ کارن سمت یه ماشین سفید رنگ رفت ماشین خوشکلی بود سوار شد و منم نشستم حرکت کرد کمی بعد کنار یک گل فروشی ایستاد و پیاده شد...
و چند دقیقه بعد با یه باکس گل رز قرمز اومد و سوار شد داد دستم..
کارن: جانان اونجا از کنارم جم نمی خوریا وای به حالت خواهشا بدون اجازه حتی چیزی هم نخور ...
من: باشه ...
اروم نشستم کمی بعد جلوی یه در یه خونه ویلایی نگه داشت و بوق زد در رو نگهبان باز کرد و ماشین رو برد داخل خونه خوشکلی بود ولی در مقابل عمارت خیلی کوچیک بود..
ماشین رو پارک کرد و وقتی خواستیم پیاده شیم از توی داشبورد کارن یه باکس مخملی مشکی رنگ در اورد و داد دست من ..
کارن: این کادوی سویله رفتیم تو بده بهش..
#جانان..
در زدم ولی جواب نداد اروم در رو باز کردم و رفتم داخل سینی رو روی میز گذاشتم و به طرف کارن رفتم غرق خواب بود و نیم تنش مثل همیشه لخت این چند وقته دیگه بهش تقریبا عادت کرده بودم چند بار صداش زدم و که بیدار شدو و تکیه داد به تاج تختش ..
کارن: ساعت چنده..
من:تقریبا ساعت 5 بعداز ظهره ...
کارن : ممنون بیدارم کردی ..
من: واست کیک با قهوه اوردم سریع بیا بخور تا سرد نشدن ...
کارن: باشه برو حاضر شو کم کم ...
باشه ای گفتم و رفتم اتاقم ارایش زیاد نمیتونستم ترس این کارن خان بکنم هر چند خودم هم دوست ندارم ...
نشستم پشت میز و سایه خاکستری پشت چشمم زدم و خط چشم باریک ولی کمی کشیده کشیدم و ریمل زدم و رژلب نسکافه ای زدم خوب بود ارایش کم رنگی بود مو هام رو باز دورم ریختم لباس هام رو پوشیدم و مانتو سورمه ای کوتاهی هم با شال مشکی روش انداختم کفش سوغاتی کارن هم پام کردم خوب بود تیپم ولی این که اونجا باید شالم رو در بیارم کمی سختم بود فکری به ذهنم رسید سمت اتاق کامین رفتم ..
بعد از اجازه رفتم داخل لباس پوشیده بود وداشت با موهاش ور میرفت..
من: میگم این اتوی موت ممنون بابتش ...اوممم .
کامین: چی میخوای..
من: میگم تو کلاه نداری از این مدلا که شل میافتن ..
کامین: واسه چی میخوای حالا..
من: خوب این که بدون شال بیام سختمه واسه این میخوام..
کامین : بزار ببینم چی واست پیدا میکنم...
نگاهی داخل کمد انداخت و بعد از کمی کلاه مشکی رنگ اسپری در اورد و گفت:
ببین این خوبه فک کنم بتونی موهاتو داخل جمع کنی...
نگاهی به کلاه انداختم و ازش گرفتم و تشکری کردم توی اتاق امتحانش کردم خوب بود رنگش هم به تیپم میخورد.. کوله پشتی ست با کفشم رو برداشتم و کلاه رو توش گذشتم و رژم رو رفتم توی سالن تقریبا ساعت هفت بود
بعد از یه ربع کامین اومد و بعد از خداحافظی و این که میره دنال ترانه رفت منم منتظر موندم تا کارن بیاد ..
بعد از چند دقیقه اومد واقعا توی این تیپ اسپرت عالی شده بود بهم اشاره کرد که بلند شم بریم خودش هم رفت طرف در ..
توی پارکینگ کارن سمت یه ماشین سفید رنگ رفت ماشین خوشکلی بود سوار شد و منم نشستم حرکت کرد کمی بعد کنار یک گل فروشی ایستاد و پیاده شد...
و چند دقیقه بعد با یه باکس گل رز قرمز اومد و سوار شد داد دستم..
کارن: جانان اونجا از کنارم جم نمی خوریا وای به حالت خواهشا بدون اجازه حتی چیزی هم نخور ...
من: باشه ...
اروم نشستم کمی بعد جلوی یه در یه خونه ویلایی نگه داشت و بوق زد در رو نگهبان باز کرد و ماشین رو برد داخل خونه خوشکلی بود ولی در مقابل عمارت خیلی کوچیک بود..
ماشین رو پارک کرد و وقتی خواستیم پیاده شیم از توی داشبورد کارن یه باکس مخملی مشکی رنگ در اورد و داد دست من ..
کارن: این کادوی سویله رفتیم تو بده بهش..
۱۱.۱k
۱۸ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.