*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
امتحاناتم تموم شده بود انقدر خوابیده بودم که تموم خستگیام پر کشیده بودن هر روز مرضیه ومژده خونه بودن بچه هاشون خونه رو گذاشته بودن رو سرشون خوابالوداومدم پایین
مامان با دیدنم گفت : خوب خوابیدی؟
- اره .شما نمی تونید توله هاتون رو ساکت کنید سرم رفت
مرضیه : توله چیه محمد زشته
دختر مرضیه اومد پیشم وگفت : دایی مامانی میگه قراره گل پسر بیارین
اخم کردم گفتم : چی میگه بچه
مرضیه لبشو گزید فرشته بی توجه خودشو سرگرم کرده بود
دختر خاله ام خواهر داماد که گن اصلا ازش خوشم نمیومد با لبخند گفت : آقا محمد فعلا خودش بچه داری می کنه
خاله اخم کرد گفت : ساکت شو دختر .
فرشته منو نگاه کرد اخم کردم رفتم بالا کتمو برداشتم وسوئیچ ماشینو وزدم بیرون یکم خیابون گردی کردم می خواستم زنگ بزنم شراره دیدم گوشیم نیست
- اووووف ...
رفتم یکم خرید کردم ورفتم طرف خونه ای شراره سر خیابونشون وایسادم انقدر موندم تا بلاخره دیدمش از یه ماشین مدل بالا پیاده شد پر دستش کیسه بود
- منتظر عواقبش باش خانم
رفتم جلو بوق زدم با لبخند برگشت ولی تا منو دید شده بود مثله جسد به سختی اومد کنار ماشین
- خ...خوبی محمد
- خوبم
نگاش کردم وگفتم : چی شده
- هیچی ...ضعف کردم
- وقت نداری
- چرا زنگ زدم جواب ندادی بعدم یع دختر بچه جواب داد
- دختر بچه...
- چی گفت
- زنگ زدم جواب داد گفتم گوشی بده بزرگترت گفت محمد بیرونه
- آها پس من میرم تو هم خسته ای ...چی خریدی
- هیچی یکم خرت پرت
- خرت پرت هات همع مارک دارن
- نه بابا بدله
لبخند زدم گفتم : می بینمت عزیزم فعلا
ماشین دور زدم برگشتم
- کثافت دروغگو می دونم چیکار می کنی ودروغ میگی ...باید تقاص پس بدی
برگشتم خونه خدا رو شکر کسی خونه نبود رفتم بالا فرشته دراز کشیده بود رو کاناپه وخواب بود تلویزیون روشن بود موبایلم رو میز بود برش داشتم نگاش کردم دوتا پیام از شراره بود
محمدم زنگ زدم جواب
ندادی میرم خونه ماهرخ
یه پیام دیگه فرستاد
فدات بشم محمدم
خوشحال شدم سوپرایزم
کردی دوست دارم
زیر لب گفتم : خفه شو ..نابودت می کنم شراره
*محمد*
امتحاناتم تموم شده بود انقدر خوابیده بودم که تموم خستگیام پر کشیده بودن هر روز مرضیه ومژده خونه بودن بچه هاشون خونه رو گذاشته بودن رو سرشون خوابالوداومدم پایین
مامان با دیدنم گفت : خوب خوابیدی؟
- اره .شما نمی تونید توله هاتون رو ساکت کنید سرم رفت
مرضیه : توله چیه محمد زشته
دختر مرضیه اومد پیشم وگفت : دایی مامانی میگه قراره گل پسر بیارین
اخم کردم گفتم : چی میگه بچه
مرضیه لبشو گزید فرشته بی توجه خودشو سرگرم کرده بود
دختر خاله ام خواهر داماد که گن اصلا ازش خوشم نمیومد با لبخند گفت : آقا محمد فعلا خودش بچه داری می کنه
خاله اخم کرد گفت : ساکت شو دختر .
فرشته منو نگاه کرد اخم کردم رفتم بالا کتمو برداشتم وسوئیچ ماشینو وزدم بیرون یکم خیابون گردی کردم می خواستم زنگ بزنم شراره دیدم گوشیم نیست
- اووووف ...
رفتم یکم خرید کردم ورفتم طرف خونه ای شراره سر خیابونشون وایسادم انقدر موندم تا بلاخره دیدمش از یه ماشین مدل بالا پیاده شد پر دستش کیسه بود
- منتظر عواقبش باش خانم
رفتم جلو بوق زدم با لبخند برگشت ولی تا منو دید شده بود مثله جسد به سختی اومد کنار ماشین
- خ...خوبی محمد
- خوبم
نگاش کردم وگفتم : چی شده
- هیچی ...ضعف کردم
- وقت نداری
- چرا زنگ زدم جواب ندادی بعدم یع دختر بچه جواب داد
- دختر بچه...
- چی گفت
- زنگ زدم جواب داد گفتم گوشی بده بزرگترت گفت محمد بیرونه
- آها پس من میرم تو هم خسته ای ...چی خریدی
- هیچی یکم خرت پرت
- خرت پرت هات همع مارک دارن
- نه بابا بدله
لبخند زدم گفتم : می بینمت عزیزم فعلا
ماشین دور زدم برگشتم
- کثافت دروغگو می دونم چیکار می کنی ودروغ میگی ...باید تقاص پس بدی
برگشتم خونه خدا رو شکر کسی خونه نبود رفتم بالا فرشته دراز کشیده بود رو کاناپه وخواب بود تلویزیون روشن بود موبایلم رو میز بود برش داشتم نگاش کردم دوتا پیام از شراره بود
محمدم زنگ زدم جواب
ندادی میرم خونه ماهرخ
یه پیام دیگه فرستاد
فدات بشم محمدم
خوشحال شدم سوپرایزم
کردی دوست دارم
زیر لب گفتم : خفه شو ..نابودت می کنم شراره
۱۹.۷k
۲۳ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.