...
...
ایـن دل بـهانه کـرده شـیرینـی لبـت را
با بوسـهای بگـیرد تلخی ایـن غـمت را
درچشمخود چهبرقی مثلستاره داری
با سازخوشبرقصان باعشقامشبت را
گیسویتو چنانرود پیچیده گردامواج
غرقم میان زلفـت کم کن افاضهات را
آغوش چـون بـهاری بر تن حـریر داری
قامـت به سرو بردی بردار عقوبتت را
من محو در تن تو گـم گشته در لب تو
افتـاده دل به بنـدت بنـمای ارادتـت را
تابین مهر ومستی در زندگی توهستی
باتو دراوج هستم ایخوشصلابتت را
درکنج دفترم اشک گردیده بیتی از تو
انگار نقش کـردی بر لب هـمه غـمت را
هر چند گـم شده دل در این کویر تنها
چشـم انتظار و مستـم دریای آبیـت را
این قافـیه که گم شد در خط ابروانت
شعرم شکست در غم ای ناز طلعتت را
با ساز تو چه ناکوک آهنگ دل کشیدی
بـس کـن کـنایههـا را بـردار طاعتت را
باهجر الفتینیستبشکستهای«ندا» را
حالا به سـاز قلبـم خواهـم محـبتت را
ایـن دل بـهانه کـرده شـیرینـی لبـت را
با بوسـهای بگـیرد تلخی ایـن غـمت را
درچشمخود چهبرقی مثلستاره داری
با سازخوشبرقصان باعشقامشبت را
گیسویتو چنانرود پیچیده گردامواج
غرقم میان زلفـت کم کن افاضهات را
آغوش چـون بـهاری بر تن حـریر داری
قامـت به سرو بردی بردار عقوبتت را
من محو در تن تو گـم گشته در لب تو
افتـاده دل به بنـدت بنـمای ارادتـت را
تابین مهر ومستی در زندگی توهستی
باتو دراوج هستم ایخوشصلابتت را
درکنج دفترم اشک گردیده بیتی از تو
انگار نقش کـردی بر لب هـمه غـمت را
هر چند گـم شده دل در این کویر تنها
چشـم انتظار و مستـم دریای آبیـت را
این قافـیه که گم شد در خط ابروانت
شعرم شکست در غم ای ناز طلعتت را
با ساز تو چه ناکوک آهنگ دل کشیدی
بـس کـن کـنایههـا را بـردار طاعتت را
باهجر الفتینیستبشکستهای«ندا» را
حالا به سـاز قلبـم خواهـم محـبتت را
۴۴۷
۲۶ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.