پارت صدو هشتادو و سه....
#پارت صدو هشتادو و سه....
#جانان...
یه دامن کوتاه کلوش مشکی پوشیدم و یه نیم تنه اسپرت قرمز ....
رفتم سمت میز ارایش و یه سایه مشکی زدم و یه خط چشم خوشگل گربه ای کشیدم موهام رو هم سریع باز کردم و شونه زدم ریختم دورم و اخرش یه رژ خوشگل قرمززززززززز زدم به لبام ...و یه تل گوش دار زدم ... ..
تو اینه واسه خودم چشمکی زدمو گفتم: پیش به سوی دیوونه کردن اقامون...
سریع خودم رورسوندم پیش پله ها ولی از اینجا به بعد رو خرامان خرامان رفتم پایین...
کارن با صدای پام برگشت طرفم که بد بخت بچم هنگید ...
خندم گرفته بود ولی مثل یه خانم با وقار از پله ها رفتم پایین و رفتم سمت کنترل باند ها دکمه پلی رو زدم و همراه ریتم رقص شروع کردم به رقصیدن چشمای کارن بیشتر از این درشت نمیشد...به سختی اب دهنشو قورت میداد با تند شدن اهنگ شروع کردم به رقص باسن ...
کمی بعد دور خوردم و نزدیک کارن شدن و روبه روش خم شدم و بلرزون رفتم بدبخت نزدیک ایست قلبی بود ...
شروع کردم با لوندی عمل کردن اهنگ که تموم شد اروم و با ناز رفتم سمت کارن و روی پاهاش نشستم و سرم رو بردم نزدیک گوشش با ناز گفتم:
چطور بود اقایی...کیف کردی...
صدای تپش قلبش رو راحت میشنیدم ولی به کارم ادامه دادم...
اروم انگشتم رو از کنار گوشش تا سمت لبش کشیدم و بعدش شروع کردم بازی با لباش...
رفتم جلو این دفعه من بوسه کوتاهی به کنج لباش زدم با این کارم وحشی شدو دست پشت سرم گذشت و کشیدم سمت خودش و شروع کرد بوسیدنم ....
همراهیش میکردم که یهو درازم کرد رو مبلو خودش خیمه زد روم و گفت: خیلی امشب دلبری کردی جوجه...خدا به دادت برسه فقط...
با ناز خندیدم و گفتم: اشکال نداره پای عواقبش هستم در بست اقاییی...
کارن خنده ای کردو گفت: این قدر دلبری بلد بودی رو نمیکردی تو....از این به بعد دارم واست خانمی...
و شروع کرد دوباره...
#کارن...
وقتی دیدمش از تعجب هیچ حرکتی نمیکردم باورم نمیشد این جانان همون جانان باشه یه جوری با ناز راه میرفت میرقصید کلا هنگ بود وقتی به خودم اومدم که بوسه ای به گوشه لبم زد...
بهش گفتم دلبری هاش کار دستش میده گفت پاش هست این حرفاش من عاشقو عاشق تر میکرد...
نمیدونست داره چه بلایی با این ناز کردناش باهام میکنه نامرد...
..
دیگه نمیکشم به خدا.....
پست اخر باشه دیگه....😭 😭 😭 😭
#جانان...
یه دامن کوتاه کلوش مشکی پوشیدم و یه نیم تنه اسپرت قرمز ....
رفتم سمت میز ارایش و یه سایه مشکی زدم و یه خط چشم خوشگل گربه ای کشیدم موهام رو هم سریع باز کردم و شونه زدم ریختم دورم و اخرش یه رژ خوشگل قرمززززززززز زدم به لبام ...و یه تل گوش دار زدم ... ..
تو اینه واسه خودم چشمکی زدمو گفتم: پیش به سوی دیوونه کردن اقامون...
سریع خودم رورسوندم پیش پله ها ولی از اینجا به بعد رو خرامان خرامان رفتم پایین...
کارن با صدای پام برگشت طرفم که بد بخت بچم هنگید ...
خندم گرفته بود ولی مثل یه خانم با وقار از پله ها رفتم پایین و رفتم سمت کنترل باند ها دکمه پلی رو زدم و همراه ریتم رقص شروع کردم به رقصیدن چشمای کارن بیشتر از این درشت نمیشد...به سختی اب دهنشو قورت میداد با تند شدن اهنگ شروع کردم به رقص باسن ...
کمی بعد دور خوردم و نزدیک کارن شدن و روبه روش خم شدم و بلرزون رفتم بدبخت نزدیک ایست قلبی بود ...
شروع کردم با لوندی عمل کردن اهنگ که تموم شد اروم و با ناز رفتم سمت کارن و روی پاهاش نشستم و سرم رو بردم نزدیک گوشش با ناز گفتم:
چطور بود اقایی...کیف کردی...
صدای تپش قلبش رو راحت میشنیدم ولی به کارم ادامه دادم...
اروم انگشتم رو از کنار گوشش تا سمت لبش کشیدم و بعدش شروع کردم بازی با لباش...
رفتم جلو این دفعه من بوسه کوتاهی به کنج لباش زدم با این کارم وحشی شدو دست پشت سرم گذشت و کشیدم سمت خودش و شروع کرد بوسیدنم ....
همراهیش میکردم که یهو درازم کرد رو مبلو خودش خیمه زد روم و گفت: خیلی امشب دلبری کردی جوجه...خدا به دادت برسه فقط...
با ناز خندیدم و گفتم: اشکال نداره پای عواقبش هستم در بست اقاییی...
کارن خنده ای کردو گفت: این قدر دلبری بلد بودی رو نمیکردی تو....از این به بعد دارم واست خانمی...
و شروع کرد دوباره...
#کارن...
وقتی دیدمش از تعجب هیچ حرکتی نمیکردم باورم نمیشد این جانان همون جانان باشه یه جوری با ناز راه میرفت میرقصید کلا هنگ بود وقتی به خودم اومدم که بوسه ای به گوشه لبم زد...
بهش گفتم دلبری هاش کار دستش میده گفت پاش هست این حرفاش من عاشقو عاشق تر میکرد...
نمیدونست داره چه بلایی با این ناز کردناش باهام میکنه نامرد...
..
دیگه نمیکشم به خدا.....
پست اخر باشه دیگه....😭 😭 😭 😭
۱۵.۴k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.