پارت بیست هفت غریبه آشنا
#پارت_بیست_هفت #غریبه_آشنا
مین وو:
بیماری رو که خواسته بودن برم باهاش صحبت کنم رفتم پیشش بیچاره اوضاعش اصلا خوب نبود...حوصلم سر رفته بود از جو بیمارستان رفتم که تومحوطه بیمارستان یکم قدم بزنم از در که داشتم میرفتم بیرون یه مرد رو دیدم که یه دختر رو دوشش میکشید و داد میزنه کمک میخواست...رفتم سمتش خدای من این دختر...ئونسوعه...دوییدمم سمت مرده،ئونسو رو از رو دوشش برداشتم و رو دستم نگهش داشتم
+ئونسووو ئونسسووو
از مرده هیچ سوالی نپرسیدم وقت سوال پرسیدن نبود رنگ یونسو به کبودی میزد درست نفس نمیکشید بردمش ارژانس گذاشتمش رو تخت،خیلی سریع دکتر ارژانش و پرستارا رسیدن بالا سرش و براش ماسک تنفسی گذاشتن...دوباره نفسش گرفته احتمالا باز حمله عصبی بوده...اون آقا کی بود آوردش برگشتم که برم سمت در دیدم خودش جلو در ارژانس ایستادا رفتم پیشش
+ممنونم ازتون که نجاتش دادید به من میگید چه اتفاقی افتاده بود
-آقا من راننده تاکسی ام این خانم دست بلند کرد منم ایستادم و سوارشون کردم از اول که نشستن تو ماشین داشتن گریه میکردن،ازتو آینه دیدم که حالشون بد شد ایستادم و رفتم عقب ببینم شاید دارویی اسپره تنفسی چیزی همراشون باشه اما هیچی نداشتن به زور اسم این بیمارستانو گفتن منم آوردمشون همینجا
+بازم ازتون ممنونم،هزینه ای که مسیر طی کردید رو بگید من تقدیم کننم
-من راه زیادی نیومدم ایشون حالشون بد بود وظیفم بود بیارمشون نیاز نیست
+خوب پس اگه نمیگید خودم میدم بهتون
خودم از مقدار پولی که فکر میکردم نیازه دادم بهش اونم با اصرار قبول کرد بلاخره جون ئونسو رو نجات داده،اون مثل خواهرمه،رفتم پیش دکترش
+حالش خوبه دکتر
-آره حمله عصبی بهش دست داده،حمله عصبی باعث تنگی نفسش میشه،تو میشناسیش؟
+آره میشناسمش
-پس خودت به آشناهاش خبر بده
+بله دکتر
احترام گذاشتم دستشو زد روشونم و رفت...حالا به کی زنگ بزنم به پدرش زنگ زدم جواب نداد،پس با بکهیون تماس میگیرم
-الو دکتر کیم شمایید از ئونسو خبر دارید تلفنشو جواب نمیده،پیش شماست
+آقای بیون آروم باشید اینجاست حالش بد شده آوردنش اینجا
-چش شده ؟چرا حالش بود شده؟الان خوبه؟
+آره بهتره بیاید اینجا براتون میگم چه اتفاقی افتاده
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
مین وو:
بیماری رو که خواسته بودن برم باهاش صحبت کنم رفتم پیشش بیچاره اوضاعش اصلا خوب نبود...حوصلم سر رفته بود از جو بیمارستان رفتم که تومحوطه بیمارستان یکم قدم بزنم از در که داشتم میرفتم بیرون یه مرد رو دیدم که یه دختر رو دوشش میکشید و داد میزنه کمک میخواست...رفتم سمتش خدای من این دختر...ئونسوعه...دوییدمم سمت مرده،ئونسو رو از رو دوشش برداشتم و رو دستم نگهش داشتم
+ئونسووو ئونسسووو
از مرده هیچ سوالی نپرسیدم وقت سوال پرسیدن نبود رنگ یونسو به کبودی میزد درست نفس نمیکشید بردمش ارژانس گذاشتمش رو تخت،خیلی سریع دکتر ارژانش و پرستارا رسیدن بالا سرش و براش ماسک تنفسی گذاشتن...دوباره نفسش گرفته احتمالا باز حمله عصبی بوده...اون آقا کی بود آوردش برگشتم که برم سمت در دیدم خودش جلو در ارژانس ایستادا رفتم پیشش
+ممنونم ازتون که نجاتش دادید به من میگید چه اتفاقی افتاده بود
-آقا من راننده تاکسی ام این خانم دست بلند کرد منم ایستادم و سوارشون کردم از اول که نشستن تو ماشین داشتن گریه میکردن،ازتو آینه دیدم که حالشون بد شد ایستادم و رفتم عقب ببینم شاید دارویی اسپره تنفسی چیزی همراشون باشه اما هیچی نداشتن به زور اسم این بیمارستانو گفتن منم آوردمشون همینجا
+بازم ازتون ممنونم،هزینه ای که مسیر طی کردید رو بگید من تقدیم کننم
-من راه زیادی نیومدم ایشون حالشون بد بود وظیفم بود بیارمشون نیاز نیست
+خوب پس اگه نمیگید خودم میدم بهتون
خودم از مقدار پولی که فکر میکردم نیازه دادم بهش اونم با اصرار قبول کرد بلاخره جون ئونسو رو نجات داده،اون مثل خواهرمه،رفتم پیش دکترش
+حالش خوبه دکتر
-آره حمله عصبی بهش دست داده،حمله عصبی باعث تنگی نفسش میشه،تو میشناسیش؟
+آره میشناسمش
-پس خودت به آشناهاش خبر بده
+بله دکتر
احترام گذاشتم دستشو زد روشونم و رفت...حالا به کی زنگ بزنم به پدرش زنگ زدم جواب نداد،پس با بکهیون تماس میگیرم
-الو دکتر کیم شمایید از ئونسو خبر دارید تلفنشو جواب نمیده،پیش شماست
+آقای بیون آروم باشید اینجاست حالش بد شده آوردنش اینجا
-چش شده ؟چرا حالش بود شده؟الان خوبه؟
+آره بهتره بیاید اینجا براتون میگم چه اتفاقی افتاده
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
۷.۳k
۰۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.