فیک ریدر ها حتما بخونن و همایت کن🔞 توش یه سری خاکبرسری دا
فیک ریدر ها حتما بخونن و همایت کن🔞 توش یه سری خاکبرسری داره بی جنبه ها و بچه سال ها نخونن🚫
کپی ممنوع🚫 لایک و کامنت فراموش نشه👍 👍
از دلارام جون هم ممنونم بابت بعضی همکاریاش👌 👌
ال جی بی تیا عشقشونو تگ یا اعتراف کننو بگن اولین دیدارشون کجا بوده👭 👭 👭
خوب بریم سراغ داستانننن😀 😀 ☺
#جانگکوک
_وایی اوما بیدارم اینقد صدام نزن
کمی موهای به هم ریختمو تو هوا تکون دادمو در حینی که ایستاده بودم پتومو رو تخت کوچیکم که انگار آخرین باریه که روش میخوابم مرتب کردمو با اون منگیی که به علت خواب بود چند تا پله روپایین اومدم ودر همون زمان صدای کابینت هایی که به هم کوبیده میشد نظرمو جلب کرد به سمت آشپز خونه رفتمو با میز صبحانه ی بسیار زیبایی که اومام برای من و جین چیده بود مواجه شدم. به اومام با احترام سلام کردمو اونم جوابمو داد.جین که متوجه من شد به سمتم برگشت و بلند شد تا بغلم کنه .منو توی آغوش گرم همیشگیش کشید و بوسه ای به سرم زد و با خنده گفت:با این اوضاع میخوای بری کالج؟؟خندیدمو گفتم: اگه بزاری یه دوش بگیرم اوضام درست میشه
(فلش بک)
خوب راستش منو جین یه جورایی باهم بزرگ شدیم و من اونو بهترین دوستم میدونم.آره منو جین خیلی همو دوست داریمو این دوست داشتن رو به هم اعتراف کردیم اون مثل من ۱۸سالشه ولی مامانو بابلش یه سال دیر تر اونو بردن پیش دبستانی.از همون موقعی که پدرم مست میکردو مامانمو کتک میزد این جین بود که منو توی گل خونه ی مادرم منو پیدا میکردو سعی میکرد یه کاری کنه که دیگه حس ترسم بریزه.از اون موقعی که پدرم منو مادرمو تنها گذاشتو من سعی کردم از همون موقع کمک خرج مادرم بشمو کار کنم.اون موقع فقط ۱۴ سالم بود که منو جین در کافی شاپ پدر جین شروع به کار کردیم.اون نیازی به کار کردن نداشت ولی دوست نداشت که بهترین دوستش گارسون کافیشاپش باشه.ولی اینم بگم که من اصلا شبیه همسلام نیستم .به نسبت خیلی مثبتمو به مرتب بودن و درست لباس پوشیدن خیلی احمیت میدم .بخواتر همینه که دخترای توی دبیرستان سعی میکردن بیشتر با لاتای مدرسه بپلکن تا من.....
اینم بگم که به دخترا زیاد گرایش ندارم(پایان فلش بک)
اصلا معلوم نبود که چند وقت بود که زیر دوش آب بودم .سریع به خودم اومدمو یه دست به بدنم کشیدمو حولرو دور کمرم سفت کردم و وارد اتاقم شدم.سریع با حوله ی دور کمرم کل بدنمو خشک کردم .لباس زیرمو پوشیدمو تیشرت سفید رنگی که روی تختم با او شلوار جذب مشکی رنگی که روی تختم آماده کرده بودم رو پوشیدم.موهامو توی هوا تکوندادم تا آبهای اضافیش بریزه درحینی که چمدونامو به دست گرفته بودم کوله ی روی دوشمو سفت کردمو از پله ها اومدم پایین وقتی دیدم آماده ان از خونه خارج شدیمو سوار ...
ادامه دارد.....
کپی ممنوع🚫 لایک و کامنت فراموش نشه👍 👍
از دلارام جون هم ممنونم بابت بعضی همکاریاش👌 👌
ال جی بی تیا عشقشونو تگ یا اعتراف کننو بگن اولین دیدارشون کجا بوده👭 👭 👭
خوب بریم سراغ داستانننن😀 😀 ☺
#جانگکوک
_وایی اوما بیدارم اینقد صدام نزن
کمی موهای به هم ریختمو تو هوا تکون دادمو در حینی که ایستاده بودم پتومو رو تخت کوچیکم که انگار آخرین باریه که روش میخوابم مرتب کردمو با اون منگیی که به علت خواب بود چند تا پله روپایین اومدم ودر همون زمان صدای کابینت هایی که به هم کوبیده میشد نظرمو جلب کرد به سمت آشپز خونه رفتمو با میز صبحانه ی بسیار زیبایی که اومام برای من و جین چیده بود مواجه شدم. به اومام با احترام سلام کردمو اونم جوابمو داد.جین که متوجه من شد به سمتم برگشت و بلند شد تا بغلم کنه .منو توی آغوش گرم همیشگیش کشید و بوسه ای به سرم زد و با خنده گفت:با این اوضاع میخوای بری کالج؟؟خندیدمو گفتم: اگه بزاری یه دوش بگیرم اوضام درست میشه
(فلش بک)
خوب راستش منو جین یه جورایی باهم بزرگ شدیم و من اونو بهترین دوستم میدونم.آره منو جین خیلی همو دوست داریمو این دوست داشتن رو به هم اعتراف کردیم اون مثل من ۱۸سالشه ولی مامانو بابلش یه سال دیر تر اونو بردن پیش دبستانی.از همون موقعی که پدرم مست میکردو مامانمو کتک میزد این جین بود که منو توی گل خونه ی مادرم منو پیدا میکردو سعی میکرد یه کاری کنه که دیگه حس ترسم بریزه.از اون موقعی که پدرم منو مادرمو تنها گذاشتو من سعی کردم از همون موقع کمک خرج مادرم بشمو کار کنم.اون موقع فقط ۱۴ سالم بود که منو جین در کافی شاپ پدر جین شروع به کار کردیم.اون نیازی به کار کردن نداشت ولی دوست نداشت که بهترین دوستش گارسون کافیشاپش باشه.ولی اینم بگم که من اصلا شبیه همسلام نیستم .به نسبت خیلی مثبتمو به مرتب بودن و درست لباس پوشیدن خیلی احمیت میدم .بخواتر همینه که دخترای توی دبیرستان سعی میکردن بیشتر با لاتای مدرسه بپلکن تا من.....
اینم بگم که به دخترا زیاد گرایش ندارم(پایان فلش بک)
اصلا معلوم نبود که چند وقت بود که زیر دوش آب بودم .سریع به خودم اومدمو یه دست به بدنم کشیدمو حولرو دور کمرم سفت کردم و وارد اتاقم شدم.سریع با حوله ی دور کمرم کل بدنمو خشک کردم .لباس زیرمو پوشیدمو تیشرت سفید رنگی که روی تختم با او شلوار جذب مشکی رنگی که روی تختم آماده کرده بودم رو پوشیدم.موهامو توی هوا تکوندادم تا آبهای اضافیش بریزه درحینی که چمدونامو به دست گرفته بودم کوله ی روی دوشمو سفت کردمو از پله ها اومدم پایین وقتی دیدم آماده ان از خونه خارج شدیمو سوار ...
ادامه دارد.....
۷.۷k
۰۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.