پارت صدو هشتادو نه...
#پارت صدو هشتادو نه...
#جانان.. #دو ماه بعد.....
دوماهی میگذره از مهمونی سورین این دوماه کلی با کارن بهم خوش گذشته کلی شوخی و مسخره بازی در اوردیم البته این وسط دعوا هم داشتیم که همش به نیم ساعت نمیشد که اشتی بودیم باز ....
توی ماه قبلی عادل و ارزو سه هفته ای اینجا اومده بودن...کلی خوش گذروندیم با ارزو و کارین و ترانه ...
باهاشون خیلی صمیمی شده بودیم که دیگه گفتن باید برگردن ترکیه...
کارن این چند وقته خیلی اخلاقش عوض شده همه اینو متوجه شدن شده یکی بد تر از کامین ...
امروز قرار با کارین و ترانه بریم بیرون و خرید و این کارا...
خوب دیگه اینم ارایشم تموم شد...
از اتاق اومدم بیرون و رفتم بیرون توی سالن منتظر بچه ها تا بیان ...
گوشیم زنگ خورد کارین بود گفت برم دم در ...
راستی این گوشی رو ماه قبل کارن خریده ...کلی واسه خریدنش ذوق کردم ...
بدو خودم رو رسوندم دم در به نگهبان ها گفتم مواظب باشن ...
و بعد بدو خودم رو رسوندم به ماشین و عقب سوار شدم...
من: سلام همگی چطور مطورین...
کارین: سلام جانی جون ممنون ما خوبیم تو چطوری...
ترانه: میخواستی این چش باشه عالیه دیگه ...
من: به کوری چشم حسود کنار اقام عالیم...
کارین: اه حالم رو بد کردی ...کنار اقاممم...عوق..
زدیم زیر خنده و اونم ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد..
من: الان کجا میریم...
ترانه: میریم ارایشگاه یه صفایی به خودمون بدیم...
من: خوب خوبه کارین یه اهنگ باحال بزار حال کنیم...
کارین اهنگ گذاشت و تا خود ارایشگاه تو سرو کله ی هم زدیم منو ترانه و خل بازی در اوردیم....
رسیدیم دم ارایشگاه کا ین ماشین رو پارک کرد و همگی پیاده شدیم رفتیم سمت ارایشگاه...
داخل که رفتیم خانم رجبی که اونجا ایرانی بود با دیدنمون اومد جلوم و خلاصه کلی تحویلمون گرفت نشستم و صورتم رو اصلاح کردم و به اسرار کارین همگی یه اپیلاسیون هم کردیم ترانه و کارین موهاشون رو رنگ میخواستن بکنن به منم گفتن که تو هم بیا رنگ کن گفتم بزارید به کارن بگم ببینن اجازه میده اخه گفته بود حق نداری بدون اجازه من هیچ کاری به موهات داشته باشی...
بهش زنگ که زدم بعد از چند تا بود جواب داد...
کارن: جانم جانان ...
من: سلام اقایی ...خوبی...
کارن: ممنون بگو ببینم چی مخوای که من شدم اقاییی...
من: کی گفته چیزی میخوام اصلا هم ..
کارن: بگو جانان من که تو رو از برم ندونم به درد لای جرز دیوار هم نمیخورم...
من: باشه بابا زنگ زدم بگم اومدم ارایشگاه ....خوب میخواستم موهام رو رنگ کنم...
کارن: حق نداری جانان دست به رنگ موهات بزنی وای به حالت ببینم انجام دادی...
من: چرا خوب ...
کارن: چون من عاشق این رنگ موهام حق نداری دست کاریش کنی ها...فهمیدی جانان...
من: خوب باشه...
کارن: خداحافظ عزیزم خوش بگذره ..
من: ممنون مواظب خودت باش..
قطع کردم گوشی رو که کارین گفت....
#جانان.. #دو ماه بعد.....
دوماهی میگذره از مهمونی سورین این دوماه کلی با کارن بهم خوش گذشته کلی شوخی و مسخره بازی در اوردیم البته این وسط دعوا هم داشتیم که همش به نیم ساعت نمیشد که اشتی بودیم باز ....
توی ماه قبلی عادل و ارزو سه هفته ای اینجا اومده بودن...کلی خوش گذروندیم با ارزو و کارین و ترانه ...
باهاشون خیلی صمیمی شده بودیم که دیگه گفتن باید برگردن ترکیه...
کارن این چند وقته خیلی اخلاقش عوض شده همه اینو متوجه شدن شده یکی بد تر از کامین ...
امروز قرار با کارین و ترانه بریم بیرون و خرید و این کارا...
خوب دیگه اینم ارایشم تموم شد...
از اتاق اومدم بیرون و رفتم بیرون توی سالن منتظر بچه ها تا بیان ...
گوشیم زنگ خورد کارین بود گفت برم دم در ...
راستی این گوشی رو ماه قبل کارن خریده ...کلی واسه خریدنش ذوق کردم ...
بدو خودم رو رسوندم دم در به نگهبان ها گفتم مواظب باشن ...
و بعد بدو خودم رو رسوندم به ماشین و عقب سوار شدم...
من: سلام همگی چطور مطورین...
کارین: سلام جانی جون ممنون ما خوبیم تو چطوری...
ترانه: میخواستی این چش باشه عالیه دیگه ...
من: به کوری چشم حسود کنار اقام عالیم...
کارین: اه حالم رو بد کردی ...کنار اقاممم...عوق..
زدیم زیر خنده و اونم ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد..
من: الان کجا میریم...
ترانه: میریم ارایشگاه یه صفایی به خودمون بدیم...
من: خوب خوبه کارین یه اهنگ باحال بزار حال کنیم...
کارین اهنگ گذاشت و تا خود ارایشگاه تو سرو کله ی هم زدیم منو ترانه و خل بازی در اوردیم....
رسیدیم دم ارایشگاه کا ین ماشین رو پارک کرد و همگی پیاده شدیم رفتیم سمت ارایشگاه...
داخل که رفتیم خانم رجبی که اونجا ایرانی بود با دیدنمون اومد جلوم و خلاصه کلی تحویلمون گرفت نشستم و صورتم رو اصلاح کردم و به اسرار کارین همگی یه اپیلاسیون هم کردیم ترانه و کارین موهاشون رو رنگ میخواستن بکنن به منم گفتن که تو هم بیا رنگ کن گفتم بزارید به کارن بگم ببینن اجازه میده اخه گفته بود حق نداری بدون اجازه من هیچ کاری به موهات داشته باشی...
بهش زنگ که زدم بعد از چند تا بود جواب داد...
کارن: جانم جانان ...
من: سلام اقایی ...خوبی...
کارن: ممنون بگو ببینم چی مخوای که من شدم اقاییی...
من: کی گفته چیزی میخوام اصلا هم ..
کارن: بگو جانان من که تو رو از برم ندونم به درد لای جرز دیوار هم نمیخورم...
من: باشه بابا زنگ زدم بگم اومدم ارایشگاه ....خوب میخواستم موهام رو رنگ کنم...
کارن: حق نداری جانان دست به رنگ موهات بزنی وای به حالت ببینم انجام دادی...
من: چرا خوب ...
کارن: چون من عاشق این رنگ موهام حق نداری دست کاریش کنی ها...فهمیدی جانان...
من: خوب باشه...
کارن: خداحافظ عزیزم خوش بگذره ..
من: ممنون مواظب خودت باش..
قطع کردم گوشی رو که کارین گفت....
۱۳.۴k
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.