انقدر نیامدی که خودم را حراج کردم. که یک عشق تازه پیدا کر
انقدر نیامدی که خودم را حراج کردم. که یک عشق تازه پیدا کردم. یک عشق تازه!!!!
یک صدای تازه. یک جفت دست گرم که زیرکانه تنم را لمس میکند. یک نگاه تازه که خودش را به این در و آن در میزند تا به درونم راه پیدا کند. و یک دل که به پایم افتاده!
یک جفت چشم که اصلا شبیه چشمان تو نیست. چشمانی که سردند. سرد و سیاه. و اصلا مرا فرو نمیریزد. چشم های عاشقی که دوستشان ندارم. یک عشق جدید و یک تنهایی جدید.
یک هیاهوی ویران کننده.
یک عشق تازه با یک تب تازه.
انقدر نیامدی که خودم را حراج کردم. صدایم را
دستم را
لبم را
موهایم را
تنم را.
فقط یک چیز برایم مانده: یک دل بی کس و کار....
یک عشق تازه. یک " من" تازه. یک "دوستت دارم " تازه
دیگر نیا که تنم از تنت گذشته و دلم تو را برای همیشه بی اجازه ترک کرده. من از تو، از خودم گذشتم و انقدر سردم که سردی دستان تو به آتشم میکشد. انقدر به اشتباه بودنت ایمان دارم که اگر برگردی توبه میکنم!
نیا که دلم سنگ شده، انقدر که میترسم احساست را بشکند. انقدر که میترسم زخمی بی تفاوتی ام شوی!
نیا! چون اینجا کسی نگران نگاه تو نیست. چون اینجا یک نفر تو را بسیار نمیخواهد. #حرف #دل #من
یک صدای تازه. یک جفت دست گرم که زیرکانه تنم را لمس میکند. یک نگاه تازه که خودش را به این در و آن در میزند تا به درونم راه پیدا کند. و یک دل که به پایم افتاده!
یک جفت چشم که اصلا شبیه چشمان تو نیست. چشمانی که سردند. سرد و سیاه. و اصلا مرا فرو نمیریزد. چشم های عاشقی که دوستشان ندارم. یک عشق جدید و یک تنهایی جدید.
یک هیاهوی ویران کننده.
یک عشق تازه با یک تب تازه.
انقدر نیامدی که خودم را حراج کردم. صدایم را
دستم را
لبم را
موهایم را
تنم را.
فقط یک چیز برایم مانده: یک دل بی کس و کار....
یک عشق تازه. یک " من" تازه. یک "دوستت دارم " تازه
دیگر نیا که تنم از تنت گذشته و دلم تو را برای همیشه بی اجازه ترک کرده. من از تو، از خودم گذشتم و انقدر سردم که سردی دستان تو به آتشم میکشد. انقدر به اشتباه بودنت ایمان دارم که اگر برگردی توبه میکنم!
نیا که دلم سنگ شده، انقدر که میترسم احساست را بشکند. انقدر که میترسم زخمی بی تفاوتی ام شوی!
نیا! چون اینجا کسی نگران نگاه تو نیست. چون اینجا یک نفر تو را بسیار نمیخواهد. #حرف #دل #من
۲.۱k
۱۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.