*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
سرومم که تموم شد کیهان درش اورد صدام گرفته بود ونمی تونستم حرف بزنم
- برگشتی
نگاهم کرد چشاش قرمز شده بود واشک تو چشاش برق می زد من چرا فکر می کردم احساس نداره ولی حالا ...
کیهان : یه چیزی رو فراموش کردم برگشتم ...
- فانی ...اون
کیهان : فانی چی ؟
- اون به ...به کیارش گفت ...
کیهان : چییییی
صورتش قرمز شده بود از خشم
- اون ...اونا ...
کیهان : وای ....واااای ...دارم دیونه میشم
- به مادرم نگو
کیهان : نمیشه
- چرااا
کیهان : چون باید ازش شکایت کنی
- می ترسم
کیهان : من هستم .یه طرف این قضیه منم
- همهچی در موردتوه
کیهان : میشه بگی
- تو ...می دونستی نازنین ...
کیهان : نازنین چی
یکم آب ریخت تو لیوان وکمکم کرد تا نشستن
کیهان : یکم بخور
یکم آب خوردم
کیهان : بگو
- کیارش گفت ...گفت که عشقش نازنین بوده
کیهان متعجب گفت : چی ؟!
- من چیزی نمی دونم فقط گفت هر کی عاشق تو بشه رو نابود می کنم چون عشقمو ازم گرفت
کیهان : چیزی نگو خواهش می کنم تحمل ندارم این چیزا رو بشنوم
نگاهش کردم
کیهان : بهتره یه دوش بگیری
خودمو نگاه کردم پیرهن مردونه تنم بود بوی عطر کیهان رو می داد
کیهان : برات لباس میارم
رفت بیرون از رو تخت در اومدم ورفتم سرویس بهداشتی از دیدن خودم وحشت کردم چه بلای سرم اومد سرم گیج خورد وافتادم
با صدای در اشک هامو پاک کردم ولی یادم میومد کیارش چطور می زدم وحشت می کردم ومی لرزیدم
کیهان : ماه وش ....خوبی ...
در رو باز کرد اومد داخل
کیهان : چت شده؟
- صورتم ...
کیهان : خوب میشه
- دیونه ها ....
کیهان : پاشو دختر خوب ...ماه وش
زیر بغلمو گرفت ولی دید تکون نمی خورم بغلم کرد وبردم حمام
گذاشتم زمین وان رو پر کرد
رفت طرف در وگفت : حواست باشه ...ماه وش
نگاش کردم
کیهان : شنیدی چی گفتم
سرمو تکون دادم با رفتنش در شیشه ای رو بستم وپرده رو کشیدم لباسام رو در آوردم ورفتم داخل وان مچ دستام کبود شده بود بازوهام همینطور رو به روم آینه بود سرمو بالا گرفتم گردنم وروی سینم بدجور کبود بود لیفو برداشتم وانقدر بدنمو لیف زدم که بدنم می سوخت صدای هق هق گریه ام تو حموم می پیچید هیچ چیزی نمی تونست بدتر از حس تجاوز باشه
فانی چطور تونست اونم یه زن بود مگه هم جنس ادم به خودش بدی می کنه ....خنده دار بود چیزی که تو خون آدم ها بود ادم های بد با ذات کثیف
نمی تونستم باور کنم از اتفاق دیشب سالم در رفته باشم کیهان منو نجات داده بود
ماه وش :
سرومم که تموم شد کیهان درش اورد صدام گرفته بود ونمی تونستم حرف بزنم
- برگشتی
نگاهم کرد چشاش قرمز شده بود واشک تو چشاش برق می زد من چرا فکر می کردم احساس نداره ولی حالا ...
کیهان : یه چیزی رو فراموش کردم برگشتم ...
- فانی ...اون
کیهان : فانی چی ؟
- اون به ...به کیارش گفت ...
کیهان : چییییی
صورتش قرمز شده بود از خشم
- اون ...اونا ...
کیهان : وای ....واااای ...دارم دیونه میشم
- به مادرم نگو
کیهان : نمیشه
- چرااا
کیهان : چون باید ازش شکایت کنی
- می ترسم
کیهان : من هستم .یه طرف این قضیه منم
- همهچی در موردتوه
کیهان : میشه بگی
- تو ...می دونستی نازنین ...
کیهان : نازنین چی
یکم آب ریخت تو لیوان وکمکم کرد تا نشستن
کیهان : یکم بخور
یکم آب خوردم
کیهان : بگو
- کیارش گفت ...گفت که عشقش نازنین بوده
کیهان متعجب گفت : چی ؟!
- من چیزی نمی دونم فقط گفت هر کی عاشق تو بشه رو نابود می کنم چون عشقمو ازم گرفت
کیهان : چیزی نگو خواهش می کنم تحمل ندارم این چیزا رو بشنوم
نگاهش کردم
کیهان : بهتره یه دوش بگیری
خودمو نگاه کردم پیرهن مردونه تنم بود بوی عطر کیهان رو می داد
کیهان : برات لباس میارم
رفت بیرون از رو تخت در اومدم ورفتم سرویس بهداشتی از دیدن خودم وحشت کردم چه بلای سرم اومد سرم گیج خورد وافتادم
با صدای در اشک هامو پاک کردم ولی یادم میومد کیارش چطور می زدم وحشت می کردم ومی لرزیدم
کیهان : ماه وش ....خوبی ...
در رو باز کرد اومد داخل
کیهان : چت شده؟
- صورتم ...
کیهان : خوب میشه
- دیونه ها ....
کیهان : پاشو دختر خوب ...ماه وش
زیر بغلمو گرفت ولی دید تکون نمی خورم بغلم کرد وبردم حمام
گذاشتم زمین وان رو پر کرد
رفت طرف در وگفت : حواست باشه ...ماه وش
نگاش کردم
کیهان : شنیدی چی گفتم
سرمو تکون دادم با رفتنش در شیشه ای رو بستم وپرده رو کشیدم لباسام رو در آوردم ورفتم داخل وان مچ دستام کبود شده بود بازوهام همینطور رو به روم آینه بود سرمو بالا گرفتم گردنم وروی سینم بدجور کبود بود لیفو برداشتم وانقدر بدنمو لیف زدم که بدنم می سوخت صدای هق هق گریه ام تو حموم می پیچید هیچ چیزی نمی تونست بدتر از حس تجاوز باشه
فانی چطور تونست اونم یه زن بود مگه هم جنس ادم به خودش بدی می کنه ....خنده دار بود چیزی که تو خون آدم ها بود ادم های بد با ذات کثیف
نمی تونستم باور کنم از اتفاق دیشب سالم در رفته باشم کیهان منو نجات داده بود
۱۰.۴k
۱۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.