۰*راز دل*
۰*راز دل*
کیهان :
زیر چشمی نگاش کردم سرش پایین بود دستمو دور شونه اش انداختموکشیدمش طرف خودم سرشواورد بالا تا خواست حرف بزنه لبشو بوسیدم چشای خوشگلش از تعجب دوبرابر شده بود
ماه وش : کیهان پشت فرمو....
دوباره بوسیدمش
- یعنی نمیشه پشت فرمون عشقمو ببوسم
لبخند زد وسرشو گذاشت رو شونه ام
- خوب خانم کوچلو بگو ببینم رفتی قهر
خندید بازوشو تو دستم فشار دادم وگفتم : آشتی کردی دیگه
نگام کرد وگفت : اره میدون رو برای دشمنام خالی نمی کنم
خندیدم وگفتم : کار خوبی می کنی ...می دونی ماه وش هر چی فکر می کنم می بینم نمی تونم تا بهار صبر کنم می خوام زودتر عروسی کنیم
از بغلم در اومد وگفت : نه همون بهار
- چرا
لبخند زدو گفت : چون چ چسبیده به را
اخم کردم ولپشو کشیدم وگفتم : چون می خوام ماه بچسبه آن
ماه وش : یعنی چی ....
یکم فکر کرد وگفت : ماهان ...
بعد جیغ زد وگفت : بی ادب
خندیدم وگفتم : پسر تپل مپل مثله مامانش
ماه وش : واقعا پر رویی فکر کردی آشتی کردم خبریه می کشونیش تا بچه
- پس بکشمش تا کجا
باز حرص خورد وبا مشت می زد به بازوم
- خیلی خوب منظورم که حالا نبود
داشتم از خنده می مردم به حالت قهر روشو برگردوند وگفت : وقتی بهت رو میدم این میشه ...
خندمو قورت دادم باز حوس نکنه منو حرص بده و قهر کنه
وقتی رسیدیم خونه بانو اومد استقبالمون وبه ماه وش چشم غره رفت اون زودتر رفت بالا لبخندزدم وگفتم : بلاخره آشتی کرد
بانو : چطور دوساعته نظرش عوض شد
خندیدم وگفتم : این حسادت زنانه یجا بدرد خورد
بانو خندید وگفت : خوبه پس نقطه ضعف داده دستت
- آره با اجازتون
بانو : تا بیاین پایین براتون نهار می کشم
- ممنون مامان بانو
رفتم بالا تو اتاقم خیلی خسته بودم یه دوش سریع گرفتم لباس پوشیدم ورفتم پایین بانو میز رو چیده بود
- ماه وش نهار نمی خوره ؟!
بانو : نمی دونم
- میرم صداش بزنم
بانو: خودم میرم
- نه خودم میرم
از پله ها رفتم بالا این پله ها هم پا برامون نزاشته بود مخصوصا حادا که خسته بودم بدون در زدن رفتم اتاق ماه وش نبود رفتم پشت در سرویس بهداشتی ودر زدم
ماه وش : کیه
- نمیای نهار
ماه وش : دوش می گیرم میام
- دوش که نیست مامانت نهار کشیده
ماه وش : شما بخورید
نفسمو فوت کردم ورفتم پایین میل چندانی به خوردن نداشتم فقط دلم می خواست بخوابم چه بهتر که سبک می خوابیدم از بانو تشکر کردم ونمی دونم چطورفتم وخودمو به تخت رسوندم اتاقم تاریک بود راحت خوابیدم .
کیهان :
زیر چشمی نگاش کردم سرش پایین بود دستمو دور شونه اش انداختموکشیدمش طرف خودم سرشواورد بالا تا خواست حرف بزنه لبشو بوسیدم چشای خوشگلش از تعجب دوبرابر شده بود
ماه وش : کیهان پشت فرمو....
دوباره بوسیدمش
- یعنی نمیشه پشت فرمون عشقمو ببوسم
لبخند زد وسرشو گذاشت رو شونه ام
- خوب خانم کوچلو بگو ببینم رفتی قهر
خندید بازوشو تو دستم فشار دادم وگفتم : آشتی کردی دیگه
نگام کرد وگفت : اره میدون رو برای دشمنام خالی نمی کنم
خندیدم وگفتم : کار خوبی می کنی ...می دونی ماه وش هر چی فکر می کنم می بینم نمی تونم تا بهار صبر کنم می خوام زودتر عروسی کنیم
از بغلم در اومد وگفت : نه همون بهار
- چرا
لبخند زدو گفت : چون چ چسبیده به را
اخم کردم ولپشو کشیدم وگفتم : چون می خوام ماه بچسبه آن
ماه وش : یعنی چی ....
یکم فکر کرد وگفت : ماهان ...
بعد جیغ زد وگفت : بی ادب
خندیدم وگفتم : پسر تپل مپل مثله مامانش
ماه وش : واقعا پر رویی فکر کردی آشتی کردم خبریه می کشونیش تا بچه
- پس بکشمش تا کجا
باز حرص خورد وبا مشت می زد به بازوم
- خیلی خوب منظورم که حالا نبود
داشتم از خنده می مردم به حالت قهر روشو برگردوند وگفت : وقتی بهت رو میدم این میشه ...
خندمو قورت دادم باز حوس نکنه منو حرص بده و قهر کنه
وقتی رسیدیم خونه بانو اومد استقبالمون وبه ماه وش چشم غره رفت اون زودتر رفت بالا لبخندزدم وگفتم : بلاخره آشتی کرد
بانو : چطور دوساعته نظرش عوض شد
خندیدم وگفتم : این حسادت زنانه یجا بدرد خورد
بانو خندید وگفت : خوبه پس نقطه ضعف داده دستت
- آره با اجازتون
بانو : تا بیاین پایین براتون نهار می کشم
- ممنون مامان بانو
رفتم بالا تو اتاقم خیلی خسته بودم یه دوش سریع گرفتم لباس پوشیدم ورفتم پایین بانو میز رو چیده بود
- ماه وش نهار نمی خوره ؟!
بانو : نمی دونم
- میرم صداش بزنم
بانو: خودم میرم
- نه خودم میرم
از پله ها رفتم بالا این پله ها هم پا برامون نزاشته بود مخصوصا حادا که خسته بودم بدون در زدن رفتم اتاق ماه وش نبود رفتم پشت در سرویس بهداشتی ودر زدم
ماه وش : کیه
- نمیای نهار
ماه وش : دوش می گیرم میام
- دوش که نیست مامانت نهار کشیده
ماه وش : شما بخورید
نفسمو فوت کردم ورفتم پایین میل چندانی به خوردن نداشتم فقط دلم می خواست بخوابم چه بهتر که سبک می خوابیدم از بانو تشکر کردم ونمی دونم چطورفتم وخودمو به تخت رسوندم اتاقم تاریک بود راحت خوابیدم .
۱۳.۳k
۲۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.