پارت ۹۶ ☆
پارت ۹۶ ☆
با صدای بوق سری درو باز کردم ........
چهره ی خندون پرهام حالم خوب کرد درو باز کردمو نشستم .........
-سلام .....بریم
پرهام :علیک سلام ......چشم بزن بریم .....
چند دیقه بعد جلو یه در نگه داشت ........
پرهام :خب رسیدیم حاضری ؟؟؟؟؟!!!!!!!
-بریم دیگه !
زنگو فشار داد در باز شد ....
یه پسر با موهای بور و قد بلند و خوش هیکل جلومون ظاهر شد..........
-سلام
پسره :سلام !!!!تو باید بیتا باشی !!!!!!؟
-بله !خوشبختم !
پسره :منم رادینم !
-بله بله فهمیدم
پرهام:بریم پخ با شاهینم آشنا شی .........شاهین ما اومدیم
رادین :زیاد سروصدا نکن نیستش
پرهام :عه کجا رفت
رادین :داداشش زنگ زده انگار کاری پیش اومده
پرهام :آهان باوش حالا برو آماده شو بری سر تمرین تا بیاد
رادین باشه ایی زیر لب گفت و رفت آماده شد و پرهامم آماده شد و صدام کرد که بری سالن تمرینشون
یه سالن تقریبا بزرگ و مجهز هم باشگاه بود و هم سالن تیر اندازی
شروع کردن به تیر اندازی منم شده بودم داورشون
رادین :داداش انگاری بیتا خانم حوصلشون سر رفته برو برسونش بعد برگرد
پرهام :بزار ازش بپرسم
-چیو بپرسی ؟
پرهام :حوصلت سر نرفته !!!
-نه اتفاقا خوشم اومده و اگه اجازه بدید منم بزنم
رادین :واقعا مبخوای بزنی
-اره دیگه مگه عجیبه ؟
رادین :نه فقط یه لحظه تعجب کردم
پرهام:مطمئنی
-اره کاملا
پرهام :باشه بیا اینو بگیر و اینو بزار رو گوشت
یه نگا به پرهام کردم :عه بلدما
پرهام :ببینیم
شروع کردم بعد نشونه گیری زدم تو هدف اولی دومی سومی چهارمی پنجمی که دیگه دس کشیدم
نگاه به پرهام و رادین کردم دوتاشون دهناشون وا بود و چشاشون از حدقه زده بود بیرون
-الوووووووووو کجایید ؟ببیندید پشه نره خفه شید
پرهام :تو اینقدر حرفه ایی تیر اندازی میکنی و من نمیدونستم
رادین :دختر ایول داری بخدا دهنم وا موند
-خیلی ممنونم
خب الان فهمیدی
رادین :یه پیشنهاد دارم
پرهام :چی ؟
رادین :مسابقه بدیم
پرهام :عقل سرجاشه مسابقه ی چی ؟
رادین :بله کاملا سرجاش ه
خب مسابقه تیر اندازی دیگه تا شاهین بیاد
پرهام :اونوقت با کی
رادین :خودمون ستا دیگه
پرهام :من و تو و بیتا
رادین :اره دیگه چقدر کشش میدی قول میدم نبرم ولی بیتا خانم رو نمیدونم
پرهام یه پوز خند زد گفت حریف من نمیشیدا
رادین :والا من حرفی ندارم من که حریف نیستم ولی .....
پرهام :باشه بیتا موافقی
-اره موافقم بزنید بریم
خب تفنگ رو گرفتیم آماده
اولی رو همه زدیم تو هدف دومی سومی ۴ رومی زدم تو هدف پرهامم همینطور رادینم زد تو هدف چهارمی زدم تو هدف پرهام ولی رادان نزد
اومدیم شیشمی رو بزنیم که صدای دست آفرین اومد که برگشتیم که یهو ..........
چطوره ؟همه کامنت😉 #به خط خودم
با صدای بوق سری درو باز کردم ........
چهره ی خندون پرهام حالم خوب کرد درو باز کردمو نشستم .........
-سلام .....بریم
پرهام :علیک سلام ......چشم بزن بریم .....
چند دیقه بعد جلو یه در نگه داشت ........
پرهام :خب رسیدیم حاضری ؟؟؟؟؟!!!!!!!
-بریم دیگه !
زنگو فشار داد در باز شد ....
یه پسر با موهای بور و قد بلند و خوش هیکل جلومون ظاهر شد..........
-سلام
پسره :سلام !!!!تو باید بیتا باشی !!!!!!؟
-بله !خوشبختم !
پسره :منم رادینم !
-بله بله فهمیدم
پرهام:بریم پخ با شاهینم آشنا شی .........شاهین ما اومدیم
رادین :زیاد سروصدا نکن نیستش
پرهام :عه کجا رفت
رادین :داداشش زنگ زده انگار کاری پیش اومده
پرهام :آهان باوش حالا برو آماده شو بری سر تمرین تا بیاد
رادین باشه ایی زیر لب گفت و رفت آماده شد و پرهامم آماده شد و صدام کرد که بری سالن تمرینشون
یه سالن تقریبا بزرگ و مجهز هم باشگاه بود و هم سالن تیر اندازی
شروع کردن به تیر اندازی منم شده بودم داورشون
رادین :داداش انگاری بیتا خانم حوصلشون سر رفته برو برسونش بعد برگرد
پرهام :بزار ازش بپرسم
-چیو بپرسی ؟
پرهام :حوصلت سر نرفته !!!
-نه اتفاقا خوشم اومده و اگه اجازه بدید منم بزنم
رادین :واقعا مبخوای بزنی
-اره دیگه مگه عجیبه ؟
رادین :نه فقط یه لحظه تعجب کردم
پرهام:مطمئنی
-اره کاملا
پرهام :باشه بیا اینو بگیر و اینو بزار رو گوشت
یه نگا به پرهام کردم :عه بلدما
پرهام :ببینیم
شروع کردم بعد نشونه گیری زدم تو هدف اولی دومی سومی چهارمی پنجمی که دیگه دس کشیدم
نگاه به پرهام و رادین کردم دوتاشون دهناشون وا بود و چشاشون از حدقه زده بود بیرون
-الوووووووووو کجایید ؟ببیندید پشه نره خفه شید
پرهام :تو اینقدر حرفه ایی تیر اندازی میکنی و من نمیدونستم
رادین :دختر ایول داری بخدا دهنم وا موند
-خیلی ممنونم
خب الان فهمیدی
رادین :یه پیشنهاد دارم
پرهام :چی ؟
رادین :مسابقه بدیم
پرهام :عقل سرجاشه مسابقه ی چی ؟
رادین :بله کاملا سرجاش ه
خب مسابقه تیر اندازی دیگه تا شاهین بیاد
پرهام :اونوقت با کی
رادین :خودمون ستا دیگه
پرهام :من و تو و بیتا
رادین :اره دیگه چقدر کشش میدی قول میدم نبرم ولی بیتا خانم رو نمیدونم
پرهام یه پوز خند زد گفت حریف من نمیشیدا
رادین :والا من حرفی ندارم من که حریف نیستم ولی .....
پرهام :باشه بیتا موافقی
-اره موافقم بزنید بریم
خب تفنگ رو گرفتیم آماده
اولی رو همه زدیم تو هدف دومی سومی ۴ رومی زدم تو هدف پرهامم همینطور رادینم زد تو هدف چهارمی زدم تو هدف پرهام ولی رادان نزد
اومدیم شیشمی رو بزنیم که صدای دست آفرین اومد که برگشتیم که یهو ..........
چطوره ؟همه کامنت😉 #به خط خودم
۱۵.۳k
۲۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.