پارت ۹۷ ☆
پارت ۹۷ ☆
با صدای دست و آفرین برگشتم که یه پسر قد بلند و خوش هیکل با موهای مشکی دیدم
پسره :آفرین عجب مهارتی داری !اگه اشتباه نکنم شما بیتا خانم دوست پرهام هستین
-بله درست گفتین
پسره :منم شاهینم شاهین سهیلی
-از آشناییتون خوشبختم
شاهین :منم همینطور
پرهام :به به شاهین خان کجا بودی شما ؟
رادین:گفتم که کار داره خو
پرهام :باشه
شاهین :بیتا خانم من میتونم یه سوال بپرسم ؟!
-به بفرمائید
شاهین :چطوری اینقدر حرفه ایی بلدین با تفنگ کار کنید بدون هیچ اشتباه و دقیق
رادین :واسه منم سوال شد خداییش
پرهام :منکه از اول گفتم دهنم وا موند اخه نمیدونستم
شاهین :البته اگه دوست داشتی جواب ندین
-نه مشکلی نی من از کوچیکی میشه گفت ۱۰ سالگی به تفنگ علاقه زیادی داشتم و پدر من یه تفنگ داشت از ۱۵ سالگی کم کم تمرین رو شروع کردم تا الان اینطور شده یه ۶ ۷ سالی میشه تمرین میکنم
شاهین :آفرین به شما
رادین :ایول
پرهام :خب دیگه چیکارا کنیم آقا شاهینم که تشریف آوردن
شاهین :خب تمرینتونو ادامه بدید
رادین :باشه من برم الان میام
رفت و بعد دو دیقه اومد
یه تفنگ داد دست من و یه تفنگ پرهام و یکی هم شاهین
رادین :بیاید مسابقه
-شما به مسابقه ی تیر اندازی خیلی علاقه دارید ؟
رادین :زیاد نه ولی علاقه دارم
پرهام :اخه دس تو باشع تا صبح مسابقه ادامه داره
شاهین :مگه بده تازه بهتر هم هس البته بیتا خانم اگه با مسابقه دادن مشکلی ندارید
-نه چه مشکلی
رفتیم و ایستادیم اول شاهین بعد رادین و پرهام ایستاد منم کنار پرهام
شروع کردیم نشونه گیری تا تیر سوم همه میزدیم تو هدف که بعدش رادین ۴ رومی رو این ور تر زد پرهام هم زد سمت چپ من و شاهین زدیم تو هدف انگار رقابت بود که تیر پنجم شاهین خطا رفت آخرین تیر شیشم همه خورد تو هدف تیر هفتم شاهین و رادین یکمی از هدف فاصله داشت که بع تیر هشتم رسیدیم که یهو ...............
دستم رگ به رگ شد
-آخخخخ دستم
پرهام:چی شد ؟
که گوشیم زنگ خورد رها بود
گوشیو جواب دادم
-جانم رها
باشه الان میام طرفت
پرهام :میخوای بری برسونمت
-اگه مشکلی نداشته منو برسونی
شاهین :نه مشکلی نیست میتونی برید
پرهام منو رسوند خونه
رفتم داخل رها رو مبل لم داده بود
رها :سلام خل و چل خودت واییی چته چرا رنگت پرید ؟؟؟
-فکنم باز دستم در رفته خیلی درد میکنه
رها :واییی دو دیقه رفتی بیرون ها
-واییی اینقدر غر نزن دیگه اه
رها :باشه بیا اینو بخور خوب بشی
-ممنون
رها :خب خانم خانما با مستر رادمنش کجا رفته بودی ؟
-عه مگه نگفتم
رها :چیو
-میرم جایی که تمرین میکنه و اینا بعد با همکاراشم آشنا شدم و یکمم تیراندازی
رها :آخ جون تیراندازی نگا نگا بی من رفته خوش گذرونی
داشتم با رها حرف میزدم و تو پیج پرهام بودم
که یهو......
چطوره ؟همه کامنت #به خط خودم
با صدای دست و آفرین برگشتم که یه پسر قد بلند و خوش هیکل با موهای مشکی دیدم
پسره :آفرین عجب مهارتی داری !اگه اشتباه نکنم شما بیتا خانم دوست پرهام هستین
-بله درست گفتین
پسره :منم شاهینم شاهین سهیلی
-از آشناییتون خوشبختم
شاهین :منم همینطور
پرهام :به به شاهین خان کجا بودی شما ؟
رادین:گفتم که کار داره خو
پرهام :باشه
شاهین :بیتا خانم من میتونم یه سوال بپرسم ؟!
-به بفرمائید
شاهین :چطوری اینقدر حرفه ایی بلدین با تفنگ کار کنید بدون هیچ اشتباه و دقیق
رادین :واسه منم سوال شد خداییش
پرهام :منکه از اول گفتم دهنم وا موند اخه نمیدونستم
شاهین :البته اگه دوست داشتی جواب ندین
-نه مشکلی نی من از کوچیکی میشه گفت ۱۰ سالگی به تفنگ علاقه زیادی داشتم و پدر من یه تفنگ داشت از ۱۵ سالگی کم کم تمرین رو شروع کردم تا الان اینطور شده یه ۶ ۷ سالی میشه تمرین میکنم
شاهین :آفرین به شما
رادین :ایول
پرهام :خب دیگه چیکارا کنیم آقا شاهینم که تشریف آوردن
شاهین :خب تمرینتونو ادامه بدید
رادین :باشه من برم الان میام
رفت و بعد دو دیقه اومد
یه تفنگ داد دست من و یه تفنگ پرهام و یکی هم شاهین
رادین :بیاید مسابقه
-شما به مسابقه ی تیر اندازی خیلی علاقه دارید ؟
رادین :زیاد نه ولی علاقه دارم
پرهام :اخه دس تو باشع تا صبح مسابقه ادامه داره
شاهین :مگه بده تازه بهتر هم هس البته بیتا خانم اگه با مسابقه دادن مشکلی ندارید
-نه چه مشکلی
رفتیم و ایستادیم اول شاهین بعد رادین و پرهام ایستاد منم کنار پرهام
شروع کردیم نشونه گیری تا تیر سوم همه میزدیم تو هدف که بعدش رادین ۴ رومی رو این ور تر زد پرهام هم زد سمت چپ من و شاهین زدیم تو هدف انگار رقابت بود که تیر پنجم شاهین خطا رفت آخرین تیر شیشم همه خورد تو هدف تیر هفتم شاهین و رادین یکمی از هدف فاصله داشت که بع تیر هشتم رسیدیم که یهو ...............
دستم رگ به رگ شد
-آخخخخ دستم
پرهام:چی شد ؟
که گوشیم زنگ خورد رها بود
گوشیو جواب دادم
-جانم رها
باشه الان میام طرفت
پرهام :میخوای بری برسونمت
-اگه مشکلی نداشته منو برسونی
شاهین :نه مشکلی نیست میتونی برید
پرهام منو رسوند خونه
رفتم داخل رها رو مبل لم داده بود
رها :سلام خل و چل خودت واییی چته چرا رنگت پرید ؟؟؟
-فکنم باز دستم در رفته خیلی درد میکنه
رها :واییی دو دیقه رفتی بیرون ها
-واییی اینقدر غر نزن دیگه اه
رها :باشه بیا اینو بخور خوب بشی
-ممنون
رها :خب خانم خانما با مستر رادمنش کجا رفته بودی ؟
-عه مگه نگفتم
رها :چیو
-میرم جایی که تمرین میکنه و اینا بعد با همکاراشم آشنا شدم و یکمم تیراندازی
رها :آخ جون تیراندازی نگا نگا بی من رفته خوش گذرونی
داشتم با رها حرف میزدم و تو پیج پرهام بودم
که یهو......
چطوره ؟همه کامنت #به خط خودم
۲.۶k
۲۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.