پارت ۱۰۵ ☆
پارت ۱۰۵ ☆
پرهام :پاشو آماده شو میخوای بریم
من -کجا
پرهام :رادین میخواد رها رو ببره سر تمرین بعد گفت تو هم بیای رها تنها نباشه میای دیگه ؟
من -اره الان آماده میشم
پرهام -باشه منتظرم
پرهام رفت بیرون رفتم سر کمد خب یه سوار ذغالی و مانتو مشکی خب یه بلوز سفید دیگه کیف کفش اسپر سفیدمم هس بزن بریم
از اتاق زدم بیرون بعله همه آماده بودن و همه سفید مشکی ست بودیم
سوار ماشین شدیم
پرهام روند تا مقصدمون
که رها و مادین زود تر از ما پریدن بیرون انگاری نقشه کشیدن من و پرهامم پشت سرشون
زنگو فشار دادن
شاهین ،-بله بفرمائید
رادین -شاهین مسخره بازی رو جم کن درو باز کن بزار بیام تو خونه
شاهین -ببخشید فامیلیتون
رادین -آزادمهر
مسخره بازیت تموم شد بزار بیایم داخل
شاهین -رادین اعصاب نداریا درم خیلی وقته باز بود معلوم نیس تو حواست کجاست بپر بیا تو
من و رها و پرهام میخندیدیم و رادینم با چشم غره بهمون نگاه کرد که منو رها خندمونو قورت دادیم
پرهامم ساکت شد
رفتیم داخل خونه
شاهین -به خیلی خیلی خوش اومدید
من و رها باهم گفتیم خیلی ممنون
رفتیم سمت سالن که دوباره این ۳ تفنگ دار غیبشون زد
رها -ایی این دوتا باز کجا رفتن نیم ساعته ؟
من -یجوری میگی انگار آمار دوتاشونو دارم حتما اون پسره شاهین کارشون داره دیگه
رها -باشه یواش نخور منو
داشتم با رها حرف میزدم که دیدم اومدن
پرهام -خب دخترا آماده اید مسابقه بدید یا تماشاچی باشید
رها -من که با مسابقه موافقم
من -منم با رها موافقم
رادین -باشه بیاید یه کار کنیم
شاهین -چیکار
رادین -خب من و پرهام یه تیم میشیم رها و بیتا یه تیم تو هم که به قول خودت همیشه دوس داری تک باشی تک بمون
شاهین یکم خندید و گفت :تهش چه نقشه ایی کشیدی
رادین -هیچی دیگه ما بردیم دخترا باس مسابقه کارتینگ بدم و
روشو کرد به من و رها
رادین -ما باختیم چه کاری باید انجام بدیم
که یهو رها گفت موتور سواری
منم باهاش موافقت کردم
پرهام :با کدوم موتور ؟
شاهین :شما شرط گذاشتین اونا هم همینطور موتوراش با من
پرهام و رادین :ایول ولی
پرهام :شاهین شرط توچیه ؟
شاهین :هنوز نمیدونم ولی بعد میگم
پرهام :باشه
تفنگا رو گرفتیم و شروع کردیم زدن تا ۵ می همه زدن شیمی رادین نزد هفتمی رها و هشتمی شاهین به تیر نهم که رسیدیم
یهو گوشی پرهام زنگ خورد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پریا خواهر پرهام بود
پرهام :الووووو
داشتن حرف میزدن که یهو ..................
چطوره ؟همه کامنت 😉
به خط خودم
پرهام :پاشو آماده شو میخوای بریم
من -کجا
پرهام :رادین میخواد رها رو ببره سر تمرین بعد گفت تو هم بیای رها تنها نباشه میای دیگه ؟
من -اره الان آماده میشم
پرهام -باشه منتظرم
پرهام رفت بیرون رفتم سر کمد خب یه سوار ذغالی و مانتو مشکی خب یه بلوز سفید دیگه کیف کفش اسپر سفیدمم هس بزن بریم
از اتاق زدم بیرون بعله همه آماده بودن و همه سفید مشکی ست بودیم
سوار ماشین شدیم
پرهام روند تا مقصدمون
که رها و مادین زود تر از ما پریدن بیرون انگاری نقشه کشیدن من و پرهامم پشت سرشون
زنگو فشار دادن
شاهین ،-بله بفرمائید
رادین -شاهین مسخره بازی رو جم کن درو باز کن بزار بیام تو خونه
شاهین -ببخشید فامیلیتون
رادین -آزادمهر
مسخره بازیت تموم شد بزار بیایم داخل
شاهین -رادین اعصاب نداریا درم خیلی وقته باز بود معلوم نیس تو حواست کجاست بپر بیا تو
من و رها و پرهام میخندیدیم و رادینم با چشم غره بهمون نگاه کرد که منو رها خندمونو قورت دادیم
پرهامم ساکت شد
رفتیم داخل خونه
شاهین -به خیلی خیلی خوش اومدید
من و رها باهم گفتیم خیلی ممنون
رفتیم سمت سالن که دوباره این ۳ تفنگ دار غیبشون زد
رها -ایی این دوتا باز کجا رفتن نیم ساعته ؟
من -یجوری میگی انگار آمار دوتاشونو دارم حتما اون پسره شاهین کارشون داره دیگه
رها -باشه یواش نخور منو
داشتم با رها حرف میزدم که دیدم اومدن
پرهام -خب دخترا آماده اید مسابقه بدید یا تماشاچی باشید
رها -من که با مسابقه موافقم
من -منم با رها موافقم
رادین -باشه بیاید یه کار کنیم
شاهین -چیکار
رادین -خب من و پرهام یه تیم میشیم رها و بیتا یه تیم تو هم که به قول خودت همیشه دوس داری تک باشی تک بمون
شاهین یکم خندید و گفت :تهش چه نقشه ایی کشیدی
رادین -هیچی دیگه ما بردیم دخترا باس مسابقه کارتینگ بدم و
روشو کرد به من و رها
رادین -ما باختیم چه کاری باید انجام بدیم
که یهو رها گفت موتور سواری
منم باهاش موافقت کردم
پرهام :با کدوم موتور ؟
شاهین :شما شرط گذاشتین اونا هم همینطور موتوراش با من
پرهام و رادین :ایول ولی
پرهام :شاهین شرط توچیه ؟
شاهین :هنوز نمیدونم ولی بعد میگم
پرهام :باشه
تفنگا رو گرفتیم و شروع کردیم زدن تا ۵ می همه زدن شیمی رادین نزد هفتمی رها و هشتمی شاهین به تیر نهم که رسیدیم
یهو گوشی پرهام زنگ خورد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پریا خواهر پرهام بود
پرهام :الووووو
داشتن حرف میزدن که یهو ..................
چطوره ؟همه کامنت 😉
به خط خودم
۱۸.۰k
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.