رمان همسر اجباری پارت صد وبیست
#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وبیست
یکم که گذشت سرمو تو پرونده هایی که ازشون داشتیم کردمو شرو کردم به اینکه ببینم کدوم ازشون بند قانونی
ندارن.یا تخلف داره کارشون.
چن تا ضربه به میز خورد سرمو برداشتم یه دخترو پسر جلو روم بودن.
دختر-خانمی انگار غرق کاری.
میتونیم ریستو ببینیم قرار قبلی داشتیم.
بله چند لحظه .
بعد از تماس با احسان ک گفت راهنمایی شون کن داخل.
فرستادمشون داخل یه ربع بعد احسان زنگ زد ب تلفن وگفت که منم برم تو بعد از در زدن داخل شدم .
مهمونا نشسته بودن.
احسان رو کرد سمت منو گفت آجی بیا بشین.
ایشون خانم عسل طالیی وآقای عرفان زمان هستن.
صداشو اورد پایین و گفت البته سرگرد عرفان. وسروان طالیی.
دو هزاریم افتاد رفتم کنار عسل نشستم و باهاش دست دادم احسانم کنار آریا شروع کردیم ب بررسی و تعریف از
اطالعاتی که ب دست اوردیم. ساعت چهار بود دست از کار کشیدیم خیلی دل واسه آریا تنگ شده بود
بااحسان خدافظی کردم وبابقیه هم همینطور.احسان با .دوست داشتم تنها باشم. دست واسه تاکسی تکون دادمو
تاکسی وایستاد.سوار شدمو گفتم آقا منوببرین به بازار...
میخواستم برم یه ویالن بگیرم دلم واسه نواختنش تنگ شده بود انگار آروم میشدم ...
رسیدیم رفتم پایین کرایه رو حساب کردمو وشروع کردم به دیدن تک تک مغازه ها یه ویالن مشکی با تارای طالیی
با آرشه طالیی چشممو گرفت با پولی که حقوقم بود و کارتی که آریا بهم داده بود واسم پول میریخ روش احتیاج
پولی نداشتم.خدارو شکر. پولو حساب کردمو رفتم خونع دلم واسه آریا تنگ شده بود در خونه رو که باز کردم
دوییدم سمت اتاق آریا درو باز کردم بازم این بغض لعنتی گلومو گرفت.سر جایی که بودم جلوی در خیره شدم ب
عکس بزرگ آریا روبروی در.
اشک از چشام چکید.دو روزه رفتی بی معرفت من دوروز واسم قد دوسال گذشته کجایی پس.اشک اومد رو گونه
هام رفتم جلو و بوسه ای ب گونه اش زدم. جعبه رو گذاشتم رو زمین و قفالشو زدم و ویالنو در اوردم.و کوکش
کردم.شرو کردم به نواختن با هر تکون آرشه اشک چشام صورتمو بیشتر خیس میکرد.شرو کردم ب خوندن
اغوش.....از... شادمهر
آغوشت رو به غیر از من به روی هیچ کی باز نکن
منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر از عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازش دست های تو عادت ترک هم نمیشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من .دیگه اشکام جونی واسم نزاشته بود افتادم رو زانو وباصدای بلند زار
زدم
Comments please
یکم که گذشت سرمو تو پرونده هایی که ازشون داشتیم کردمو شرو کردم به اینکه ببینم کدوم ازشون بند قانونی
ندارن.یا تخلف داره کارشون.
چن تا ضربه به میز خورد سرمو برداشتم یه دخترو پسر جلو روم بودن.
دختر-خانمی انگار غرق کاری.
میتونیم ریستو ببینیم قرار قبلی داشتیم.
بله چند لحظه .
بعد از تماس با احسان ک گفت راهنمایی شون کن داخل.
فرستادمشون داخل یه ربع بعد احسان زنگ زد ب تلفن وگفت که منم برم تو بعد از در زدن داخل شدم .
مهمونا نشسته بودن.
احسان رو کرد سمت منو گفت آجی بیا بشین.
ایشون خانم عسل طالیی وآقای عرفان زمان هستن.
صداشو اورد پایین و گفت البته سرگرد عرفان. وسروان طالیی.
دو هزاریم افتاد رفتم کنار عسل نشستم و باهاش دست دادم احسانم کنار آریا شروع کردیم ب بررسی و تعریف از
اطالعاتی که ب دست اوردیم. ساعت چهار بود دست از کار کشیدیم خیلی دل واسه آریا تنگ شده بود
بااحسان خدافظی کردم وبابقیه هم همینطور.احسان با .دوست داشتم تنها باشم. دست واسه تاکسی تکون دادمو
تاکسی وایستاد.سوار شدمو گفتم آقا منوببرین به بازار...
میخواستم برم یه ویالن بگیرم دلم واسه نواختنش تنگ شده بود انگار آروم میشدم ...
رسیدیم رفتم پایین کرایه رو حساب کردمو وشروع کردم به دیدن تک تک مغازه ها یه ویالن مشکی با تارای طالیی
با آرشه طالیی چشممو گرفت با پولی که حقوقم بود و کارتی که آریا بهم داده بود واسم پول میریخ روش احتیاج
پولی نداشتم.خدارو شکر. پولو حساب کردمو رفتم خونع دلم واسه آریا تنگ شده بود در خونه رو که باز کردم
دوییدم سمت اتاق آریا درو باز کردم بازم این بغض لعنتی گلومو گرفت.سر جایی که بودم جلوی در خیره شدم ب
عکس بزرگ آریا روبروی در.
اشک از چشام چکید.دو روزه رفتی بی معرفت من دوروز واسم قد دوسال گذشته کجایی پس.اشک اومد رو گونه
هام رفتم جلو و بوسه ای ب گونه اش زدم. جعبه رو گذاشتم رو زمین و قفالشو زدم و ویالنو در اوردم.و کوکش
کردم.شرو کردم به نواختن با هر تکون آرشه اشک چشام صورتمو بیشتر خیس میکرد.شرو کردم ب خوندن
اغوش.....از... شادمهر
آغوشت رو به غیر از من به روی هیچ کی باز نکن
منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر از عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازش دست های تو عادت ترک هم نمیشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من .دیگه اشکام جونی واسم نزاشته بود افتادم رو زانو وباصدای بلند زار
زدم
Comments please
۶.۴k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.