از همه
از همه
سراغ تو را میگیرم
سرم رابلند می کنم
آسمان هنوز ادامه دارد
و من در پایین ترین نقطه ی افرینش
نشسته ام
میان اینهمه شور و هیاهو
یک روز انقدر دور و ناپیدایی که
نشانی تورا هیچ عابری نمی داند
و روز دیگر انقدر
نزدیک و پیدایی
بی انکه پلک هایم را باز کنم
می بینمت
دست اتفاق را می گیرم
بالشم را پر از شعرهای تازه می کنم
تا جای پاهایت
رو فرش بیفتد
و خواب هایم بوی تن تو را...
سراغ تو را میگیرم
سرم رابلند می کنم
آسمان هنوز ادامه دارد
و من در پایین ترین نقطه ی افرینش
نشسته ام
میان اینهمه شور و هیاهو
یک روز انقدر دور و ناپیدایی که
نشانی تورا هیچ عابری نمی داند
و روز دیگر انقدر
نزدیک و پیدایی
بی انکه پلک هایم را باز کنم
می بینمت
دست اتفاق را می گیرم
بالشم را پر از شعرهای تازه می کنم
تا جای پاهایت
رو فرش بیفتد
و خواب هایم بوی تن تو را...
۳.۲k
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.