دخترای لجباز 🌹 پسرای مغرور 🌴
#دخترای_لجباز 🌹 پسرای_مغرور 🌴
پارت بیست و یکم .
سورن و متین ی آه بلند کشیدن !
خخخخ دلم براشون سوخت بدبختارو . خو تقصیر خودشونه ک کادو نخریدن ! ب من چ میخواستن کادو بخرن !
وجدان : چقدر تو پررویی !
دیگه دیگه !
سورن : باشه بابا...
دینا و مریم : هوراااا !
رفتم سریع تو اتاقم . ی مانتو سورمه ای با ی شلوارلی یخی پوشیدم با ی شال مشکی و بعد ع اتاق زدم بیرون و داد زدم : بریم !
هممون رفتیم بیرون . سه تا ماشین فراری ( ماشین پارسا ) ، مزدا نیو ( ماشین سورن ) با لکسوز ( ماشین متین) جلو خونمون پارک شده بود . گفتم : خب....من و دخترا باهم میریم شمام هرجوری میخواین بیاین .( والا...ب من چ خب اونا چجوری میان . الانم فقط ب خاطر این میام ک خیلی وقته رستوران نیومدم . وگرنه همچین علاقه ای ندارم ک با اونا برم رستوران . مفت باشه کوفت باشه ! )
متین : بچه ها من ماشینم بزرگتره بیاین با ماشین من بریم .
مریم : نه نه نمیشه .
رومینا : چرا ؟
دینا : خب...رومینا . ما دفعه آخر یادته کی رفتیم با ماشین بیرون ؟
رومینا : اوممم...صبحی ک رفتیم دانشگاه . قبل از غیب شدنم .
دینا : دقیقا...یادته من گفتم من و مریم میریم و برمیگردیم ؟ بعد دیر برگشتیم ؟
رومینا : آره...رفته بودید پیش یکی ع استادا .
دینا : نرفته بودیم پیش استادا .
رومینا : چی ؟
مریم با نا رضایتی سرشو خاروند و اعتراف کرد : اون روز تولدو یادته ؟ تلفنم زنگ زد ؟ اون کسی بود ک اون آلبومه رو درست کرد . گفت ک آمادس . ما رفتیم پیشش ولی خب گفت ک متاسفه و ی اشکالی پیش اومده و بعدا بهتون زنگ میزنم بیاین . اون روزی ک تو غیبت زد زنگ زد و گف ک آمادس . مام با ماشین تو رفتیم ولی این دینای بیشعور یهو وسط رانندگی یادش افتاد ک : واییی گوشیمو جا گذاشتم ! بعد داشت با من حرف میزد ک رفتیم تو ی ماشین دیگه و ماشین کلا نابود شد و الان تعمیرگاهه .
هه...شوخی میکنی ؟ نه ؟ م..ماشین من ؟ تو تعمیرگاهه ؟
رومینا : دینا جان...خودتو برای مبارزه با مرگ آماده کن !
بعد حمله کردم طرفش و بستمش ب چک و لقت ک یهو ی دستای قوی منو ع زمین بلند کردن . پارسا بود .
متین : حالا ک اتفاقی نیافتاده ! با ماشین من میریم همه !
سورن ک سعی داشت دینارو بلند کنه ع زمین گف : بعد پلیس نمیگه شماها چ سَنَمی باهم دارین ؟
من با پررویی تمام گفتم : خو یکیتون ماشینشو بده من !
سورن : ک بعد بزنین نابودش کنین ؟ ن اصلا رو من یکی ک اصلا حساب نکن !
متین : ب نظرم اینکه شیش تایی باهم تو ی ماشین باشیم خیلی زایع است .
پارسا : چطوره ک هرکدوم ع دخترا با یکیمون بره . بعد اگه گفتن شما چیکاره ایشونی...
ب من ی چشمک زد و گفت : میگیم زن و شووریم !
دینا ک لت و پار شده بود گف : شوخی میکنی ؟ زن و شوور ؟ آقای محترم لطفا ب روتون میخندیم پررو نشین !
رومینا:آره ولکن بابا بیاین بریم نخواستیم.
متین:هی!هی!وایسین
پارت بیست و یکم .
سورن و متین ی آه بلند کشیدن !
خخخخ دلم براشون سوخت بدبختارو . خو تقصیر خودشونه ک کادو نخریدن ! ب من چ میخواستن کادو بخرن !
وجدان : چقدر تو پررویی !
دیگه دیگه !
سورن : باشه بابا...
دینا و مریم : هوراااا !
رفتم سریع تو اتاقم . ی مانتو سورمه ای با ی شلوارلی یخی پوشیدم با ی شال مشکی و بعد ع اتاق زدم بیرون و داد زدم : بریم !
هممون رفتیم بیرون . سه تا ماشین فراری ( ماشین پارسا ) ، مزدا نیو ( ماشین سورن ) با لکسوز ( ماشین متین) جلو خونمون پارک شده بود . گفتم : خب....من و دخترا باهم میریم شمام هرجوری میخواین بیاین .( والا...ب من چ خب اونا چجوری میان . الانم فقط ب خاطر این میام ک خیلی وقته رستوران نیومدم . وگرنه همچین علاقه ای ندارم ک با اونا برم رستوران . مفت باشه کوفت باشه ! )
متین : بچه ها من ماشینم بزرگتره بیاین با ماشین من بریم .
مریم : نه نه نمیشه .
رومینا : چرا ؟
دینا : خب...رومینا . ما دفعه آخر یادته کی رفتیم با ماشین بیرون ؟
رومینا : اوممم...صبحی ک رفتیم دانشگاه . قبل از غیب شدنم .
دینا : دقیقا...یادته من گفتم من و مریم میریم و برمیگردیم ؟ بعد دیر برگشتیم ؟
رومینا : آره...رفته بودید پیش یکی ع استادا .
دینا : نرفته بودیم پیش استادا .
رومینا : چی ؟
مریم با نا رضایتی سرشو خاروند و اعتراف کرد : اون روز تولدو یادته ؟ تلفنم زنگ زد ؟ اون کسی بود ک اون آلبومه رو درست کرد . گفت ک آمادس . ما رفتیم پیشش ولی خب گفت ک متاسفه و ی اشکالی پیش اومده و بعدا بهتون زنگ میزنم بیاین . اون روزی ک تو غیبت زد زنگ زد و گف ک آمادس . مام با ماشین تو رفتیم ولی این دینای بیشعور یهو وسط رانندگی یادش افتاد ک : واییی گوشیمو جا گذاشتم ! بعد داشت با من حرف میزد ک رفتیم تو ی ماشین دیگه و ماشین کلا نابود شد و الان تعمیرگاهه .
هه...شوخی میکنی ؟ نه ؟ م..ماشین من ؟ تو تعمیرگاهه ؟
رومینا : دینا جان...خودتو برای مبارزه با مرگ آماده کن !
بعد حمله کردم طرفش و بستمش ب چک و لقت ک یهو ی دستای قوی منو ع زمین بلند کردن . پارسا بود .
متین : حالا ک اتفاقی نیافتاده ! با ماشین من میریم همه !
سورن ک سعی داشت دینارو بلند کنه ع زمین گف : بعد پلیس نمیگه شماها چ سَنَمی باهم دارین ؟
من با پررویی تمام گفتم : خو یکیتون ماشینشو بده من !
سورن : ک بعد بزنین نابودش کنین ؟ ن اصلا رو من یکی ک اصلا حساب نکن !
متین : ب نظرم اینکه شیش تایی باهم تو ی ماشین باشیم خیلی زایع است .
پارسا : چطوره ک هرکدوم ع دخترا با یکیمون بره . بعد اگه گفتن شما چیکاره ایشونی...
ب من ی چشمک زد و گفت : میگیم زن و شووریم !
دینا ک لت و پار شده بود گف : شوخی میکنی ؟ زن و شوور ؟ آقای محترم لطفا ب روتون میخندیم پررو نشین !
رومینا:آره ولکن بابا بیاین بریم نخواستیم.
متین:هی!هی!وایسین
۲۷.۹k
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.