قسمت ششم پارت اول
قسمت ششم پارت اول
جکسون بعد از تماس بم بم اهی از روی اسودگی کشید اون مطمعن بود بم بم به تیمشون اضافه میشه ولی بازم هیچوقت همه چیز اونجور که انتظارش رو داری پیش نمیره به خاطر همین جکسون بازم یکم مضطرب بود . جکسون سوار ماشین شد و به طرف خونه لی سومان حرکت کرد . وقتی اونجا رسید دید بم بم با یه چمدون در حاله دوییدنه و چند نفرم دنبالش دارن میدون جکسون به سمتش حرکت کرد و در شاگرد و باز کرد و بم بم تو کسری از ثانیه پرید تو ماشین و باهم در رفتن
- لعنتی چرا داری میدویی براچی اونا دنبالت بودن .
بم بم همونجور که نفس نفس میزد شروع کرد به کوبیدن رو سینه اش کرد .
- رفتن تو اون امارت دست خودته بیرون ولی بیرون اومدنت دست خودت نیست الانم سریع برو تا نگرفتنمون .
جکسون سری به نشانه ی تاسف نشون داد و گوشیش رو برداشت .
- الو جی بی گل پسر سرمان پیش منه .
نگاه زیر چشمی به بم بم کرد
- باشه باشه دارم میام .
جکسون موبایلش رو قطع کرد .
- جای خوابت تا شروع عملیات جور شد .
بم بم با پته پته گفت مثل اینکه نفسش قرار نبود سر جاش بیاد
- جام ؟ عملیات ؟ اینجا اصلا امنه ؟ شما کی هستید ؟ مگه مامور بابام نیستی ؟
جکسون نگاهی کرد به بم بم
- بله جات توقع نداری گوشه خیابون بخابی یا توقع نداری یه تفنگ برداریم به بابات شلیک کنیم باید کلی برنامه بریزیم و انقد اجول نباش تا برسیم اونجا و با همه اشنات کنم . واو مگه هفت ماه بدنیا اومدی ؟
جکسون سرش رو به دو طرف تکون داد و صدای ضبط رو تا ته زیاد کرد بم بم هم چشم غره ای به جکسون رفت و تو صندلیش فرو رفت و منتظر اینده ترسناک رو به روش شد ایا واقعا بم بم میخواست پدرش رو بکشه معلومه که میخواست تو همین فکرا بود که با ایستادن ماشین از خلسه اش بیرون کشیده شد
- خوب رسیدیم برو تو و خودت رو با شروایط وفق بده .
بم بم گیج به جکسون نگاهی کرد
- مگه تو نمیای ؟
جکسون بوسه ای سطحی روی لبای بم بم گذاشت
- نه این سوییچ ماشین رو بگیر جایی خواستی بری برو ولی قبلش به جی بی بگو کاری داشتی بهم زنگ بزن و مراقب خودت باش .
جکسون از ماشین پیاده شد و به سر کوچه رفت و تاکسی گرفت و دور شد و بم بم دیقه ها گیج به جای خالی جکسون خیره شد و دستش روی لباهاش کشید
- این کوفتی دیگه چه حرکتی بود این قلب بی صاحابم چرا اینجوری داره میکوبه اون عوضی داره با من چیکار میکنه .
از ماشین پیاده شد و چمدونش رو برداشت در ماشین رو بست و در رو قفل کرد . وارد اون خونه شد و اولین کسی که دید به نظرش کاملا عادی و بنظر شبیه خودش اومد یه دخترباز !
تا کمر خم شد و بلند شد
- سلام بم بم هستم جکسون وانگ منو اورد اینجا .
یوگیوم بی صدا نگاهش کرد و سرش رو پایین اورد
- اوه بله جی بی در موردت بهم گفت باید با من تو یه اتاق باشی دنبالم بیا .
و به طرف اتاقش راه افتاد .
جکسون بعد از تماس بم بم اهی از روی اسودگی کشید اون مطمعن بود بم بم به تیمشون اضافه میشه ولی بازم هیچوقت همه چیز اونجور که انتظارش رو داری پیش نمیره به خاطر همین جکسون بازم یکم مضطرب بود . جکسون سوار ماشین شد و به طرف خونه لی سومان حرکت کرد . وقتی اونجا رسید دید بم بم با یه چمدون در حاله دوییدنه و چند نفرم دنبالش دارن میدون جکسون به سمتش حرکت کرد و در شاگرد و باز کرد و بم بم تو کسری از ثانیه پرید تو ماشین و باهم در رفتن
- لعنتی چرا داری میدویی براچی اونا دنبالت بودن .
بم بم همونجور که نفس نفس میزد شروع کرد به کوبیدن رو سینه اش کرد .
- رفتن تو اون امارت دست خودته بیرون ولی بیرون اومدنت دست خودت نیست الانم سریع برو تا نگرفتنمون .
جکسون سری به نشانه ی تاسف نشون داد و گوشیش رو برداشت .
- الو جی بی گل پسر سرمان پیش منه .
نگاه زیر چشمی به بم بم کرد
- باشه باشه دارم میام .
جکسون موبایلش رو قطع کرد .
- جای خوابت تا شروع عملیات جور شد .
بم بم با پته پته گفت مثل اینکه نفسش قرار نبود سر جاش بیاد
- جام ؟ عملیات ؟ اینجا اصلا امنه ؟ شما کی هستید ؟ مگه مامور بابام نیستی ؟
جکسون نگاهی کرد به بم بم
- بله جات توقع نداری گوشه خیابون بخابی یا توقع نداری یه تفنگ برداریم به بابات شلیک کنیم باید کلی برنامه بریزیم و انقد اجول نباش تا برسیم اونجا و با همه اشنات کنم . واو مگه هفت ماه بدنیا اومدی ؟
جکسون سرش رو به دو طرف تکون داد و صدای ضبط رو تا ته زیاد کرد بم بم هم چشم غره ای به جکسون رفت و تو صندلیش فرو رفت و منتظر اینده ترسناک رو به روش شد ایا واقعا بم بم میخواست پدرش رو بکشه معلومه که میخواست تو همین فکرا بود که با ایستادن ماشین از خلسه اش بیرون کشیده شد
- خوب رسیدیم برو تو و خودت رو با شروایط وفق بده .
بم بم گیج به جکسون نگاهی کرد
- مگه تو نمیای ؟
جکسون بوسه ای سطحی روی لبای بم بم گذاشت
- نه این سوییچ ماشین رو بگیر جایی خواستی بری برو ولی قبلش به جی بی بگو کاری داشتی بهم زنگ بزن و مراقب خودت باش .
جکسون از ماشین پیاده شد و به سر کوچه رفت و تاکسی گرفت و دور شد و بم بم دیقه ها گیج به جای خالی جکسون خیره شد و دستش روی لباهاش کشید
- این کوفتی دیگه چه حرکتی بود این قلب بی صاحابم چرا اینجوری داره میکوبه اون عوضی داره با من چیکار میکنه .
از ماشین پیاده شد و چمدونش رو برداشت در ماشین رو بست و در رو قفل کرد . وارد اون خونه شد و اولین کسی که دید به نظرش کاملا عادی و بنظر شبیه خودش اومد یه دخترباز !
تا کمر خم شد و بلند شد
- سلام بم بم هستم جکسون وانگ منو اورد اینجا .
یوگیوم بی صدا نگاهش کرد و سرش رو پایین اورد
- اوه بله جی بی در موردت بهم گفت باید با من تو یه اتاق باشی دنبالم بیا .
و به طرف اتاقش راه افتاد .
۱۰.۵k
۲۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.