مرا باور کن
مرا باور کن
پارت ۳:
سماء:
یا خدا چکار کنم این بیشتر از دوساعته دنباله بیتر می گردم
وای خدااا!کجا رفت؟ همه ی عمارتو گشتم و هنوز پیداش نکردم
-بیتر..بیترکجایی؟..عزیزم.. خشکلم...خشملم کجایی؟
به سمت آشپزخونه رفتم نرگس خاتون داشت غذا واسه ناهار می پخت
-نرگس خاتون بیترو ندیدی؟ همه ی عمارتو گشتم پیداش نکردم نمی دونم کجا رفت
نرگس خاتون-یه چیز بگم ناراحت نمی شی
- چی؟چی شده؟ نکنه بیتر چیزیش شده؟ به خدا اگه چیزیش شده باشه خودمو می کشم و اگه خودمو کشتم نرگس جون با دست های خودتون حلوامو درست می کنی
نرگی خاتون- وایسا دختر نفس بگیر مش موسی بیترو کتک زد
- چرااا؟
نرگس خاتون- چون گلخونه ی شمارو خراب کرد!
- چی؟؟؟ من خودم اونو می کشم و حلواشو با دستهم درست می کنم الآن کجاست؟
نرگس خاتون- مش موسی اونو تو حیاط خونمون بسته تا خرابکاری نکنه
- من رفتم تا اونو تربیت بدم پدر سگه
نرگس خاتون- چرا به پدرش فش میدی عزیزم اونم گناه داره
-نرگس جون بعضی وقتا شک می کنم تو خلی و الآن شکم تبدیل شد به یقین
نرگس خاتون- وااا چرا؟
- نرگس جون عزیزم بیتر سگه و پدرش هم سگه دیگه کجا بهش فش دادم
نرگس چون با قیافه ی پکری سرشو گرفت پایین وای طفلی همیشه اینطوریه رفتم گونشو بوسیدم و از آشپز خونه رفتم بیرون و به گلخونه ی خودم رفتم تا خرابکاری بیترو ببینم...
ریاء:
-وای مرسی
رادمهر -بفرمایید بیرون
پسره ی عنتر فقط بلده نق بزنه نمی دونم از کی عصبیه که سرمن خالی میکنه به سمت اتاق پرستارا رفتم باید لباسمو عوض کنم بعد از پوشیدن لباس مخصوص پرستارا به بخش خودمون رفتم
-به به سیرین خانم داری چکار می کنی ؟
سیرین- چطوری متوری؟ ریاء خیلی وقته ندیدمت دلم واست تنگ شده
- گوشامو بگیر از جنس مخملی نیستن بعدا خاک تو سرت دیروز باهم بودیم یعنی در عرض ۲۴ساعت دلتنگم شدی؟
دروغ گو
سیرین:ریاء عزیزم من تا حالا به تو دروغ گفتم
- جون عمه ات می دونم یه چیزی از من می خوای
سیرین - ولش کن بعدا بهت میگم
-ببنیم دانیال چرا امروز اخلاقش سگیه
سیرین-من چه میدونم اون پسر خاله ات تو باید بدونی چرا امروز مثله سگه
- حالا ول کن این پسره ی عنترو بیا به کارامون بریسیم
ادامه دارد...
پارت ۳:
سماء:
یا خدا چکار کنم این بیشتر از دوساعته دنباله بیتر می گردم
وای خدااا!کجا رفت؟ همه ی عمارتو گشتم و هنوز پیداش نکردم
-بیتر..بیترکجایی؟..عزیزم.. خشکلم...خشملم کجایی؟
به سمت آشپزخونه رفتم نرگس خاتون داشت غذا واسه ناهار می پخت
-نرگس خاتون بیترو ندیدی؟ همه ی عمارتو گشتم پیداش نکردم نمی دونم کجا رفت
نرگس خاتون-یه چیز بگم ناراحت نمی شی
- چی؟چی شده؟ نکنه بیتر چیزیش شده؟ به خدا اگه چیزیش شده باشه خودمو می کشم و اگه خودمو کشتم نرگس جون با دست های خودتون حلوامو درست می کنی
نرگی خاتون- وایسا دختر نفس بگیر مش موسی بیترو کتک زد
- چرااا؟
نرگس خاتون- چون گلخونه ی شمارو خراب کرد!
- چی؟؟؟ من خودم اونو می کشم و حلواشو با دستهم درست می کنم الآن کجاست؟
نرگس خاتون- مش موسی اونو تو حیاط خونمون بسته تا خرابکاری نکنه
- من رفتم تا اونو تربیت بدم پدر سگه
نرگس خاتون- چرا به پدرش فش میدی عزیزم اونم گناه داره
-نرگس جون بعضی وقتا شک می کنم تو خلی و الآن شکم تبدیل شد به یقین
نرگس خاتون- وااا چرا؟
- نرگس جون عزیزم بیتر سگه و پدرش هم سگه دیگه کجا بهش فش دادم
نرگس چون با قیافه ی پکری سرشو گرفت پایین وای طفلی همیشه اینطوریه رفتم گونشو بوسیدم و از آشپز خونه رفتم بیرون و به گلخونه ی خودم رفتم تا خرابکاری بیترو ببینم...
ریاء:
-وای مرسی
رادمهر -بفرمایید بیرون
پسره ی عنتر فقط بلده نق بزنه نمی دونم از کی عصبیه که سرمن خالی میکنه به سمت اتاق پرستارا رفتم باید لباسمو عوض کنم بعد از پوشیدن لباس مخصوص پرستارا به بخش خودمون رفتم
-به به سیرین خانم داری چکار می کنی ؟
سیرین- چطوری متوری؟ ریاء خیلی وقته ندیدمت دلم واست تنگ شده
- گوشامو بگیر از جنس مخملی نیستن بعدا خاک تو سرت دیروز باهم بودیم یعنی در عرض ۲۴ساعت دلتنگم شدی؟
دروغ گو
سیرین:ریاء عزیزم من تا حالا به تو دروغ گفتم
- جون عمه ات می دونم یه چیزی از من می خوای
سیرین - ولش کن بعدا بهت میگم
-ببنیم دانیال چرا امروز اخلاقش سگیه
سیرین-من چه میدونم اون پسر خاله ات تو باید بدونی چرا امروز مثله سگه
- حالا ول کن این پسره ی عنترو بیا به کارامون بریسیم
ادامه دارد...
۴.۲k
۲۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.