تو تمام سال های رفاقتمون هیچوقت انقدر خسته ندیده بودمش... کسی که صدای خنده هاش همیشه تو ذهنم بود ، حالا بی حوصله تر از این بود که حتی با کسی حرف بزنه... از پیله ی تنهایی آوردمش بیرون... قرار گذاشتم جایی که می دونستم اونجا لال هم باشی خاطرات ...
🌠 🎉 🎈 🎶 🎼 🎺 🎹 🎸 👐 💋 💋 💞 💕 منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس یا مثه من اگه کسی به فکره دردای تو نیس خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری ببخش که هرشب از تویه فکرو خیالم میگذری ببخش اگه هر دفه من ...
#کامنت_اصلاح_شده_واسه_جیگرطلای_دلم 🌠 🎉 🎈 🎶 🎼 🎺 🎹 🎸 👐 💋 💋 💞 💕 منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس یا مثه من اگه کسی به فکره دردای تو نیس خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری ببخش که هرشب از تویه فکرو خیالم میگذری ببخش اگه هر دفه ...
رمان روی دیگر زندگی #پارت_بیستو_ششم خمیازه میکشیدم ناجور دهنم اندازه غار باز میشد،رسیدم در شرکت و قبل ورودم سعی کردم یه آیینه از تو کیفم پیدا کنم ولی تو این کیف من ماشاالله هیچی پیدا نمیشه از بس وسیله توشه. پوووفی کشیدم و به سمت یه ماشین رفتم،ااای جون شیششم ...
پارت85رمان هوس یک ارباب زاده... بیخی ... بعدا اینکه غذامونو خوردیم راه افتادیم اینبار مانی و کیمیا خواستن با هم باشن و باید من تا رسین کامرانو تحمل کنم ... خیلی خوابم میومد دیشب نخوابیدم .... سویچو گرفتم سمته کامران و گفتم :تو برون من خوابم میات تا برسیم بیدارم ...
پارت هفتادو یک #چڪاوڪــ : ووووی وووی خو منم میخواسم بیام بیرون . جییییییغ وووووخ م ن م م ی خ و ا س م ب ی ا م (منم میخواسم بیام ) حالا ک اینطور شد منم میرم لب دریا خرررر با ذوق بلند شدم و با دو رفتم ...
#رویای_غیرممکن #پارت23 #قسمت1 ( داستان از زبون تهیونگ) داشتم به درختی که کنار در شیشه ای بود؛ نگاه میکردم که یهو صدای باز شدن دراومد. به فردی که درو باز کرده بود و داشت به حیاط میومد؛ نگاه کردم... سارا... اولش جا خوردم ولی بعدش لبخند بزرگی روی لبام ظاهر ...
🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۳۳ #خیلی عصبی بودم ازاون عصبیایی که هرکی چیزی میگفت پاچشو میگرفتم...پسره ای از خود راضی بیشعور باخودش چی فکر کرده ...رویاجلوم قرارگرفت.. -بابامن....به سمتی هلش دادم وباعجله از راه پله پایین رفتم...پسره ای احمق حالا که اینطوره اونقدر میام بارویا جلو چشمت میچرخم ...
#پارت_هفتاد_و_یک #میچا #جیمین دستشو روی لبش گذاشت و گفت : اصلا من چرا دارم از تو اجازه میگیرم ؟ اینو که گفت سریع منو مثل کیسه برنج زد زیر بغل و بدون توجه به داد و بی دادام منو به سمت ماشین سیاه رنگ برد و نشوند. -- +ولم کن. ...
پارت هفتاد #ســـورن : بعد پیشونیشو بوسیدم . بعد رفتم سمت گوشه ی لبشو اروم بوسیدم و چونشو گاز ارومی گرفتم ک تو خواب اخم کرد . برام مث یه ابنبات خوشمزه بود ک ادم ازش سیر نمیشد . هوووف لبشو نمیتونستم ببوسم اخه انگشتش تو دهنش بود . برا ...
پارت84رمان هوس یک ارباب زاده ی اه عمیقی کشید و محکم خودشو چسبوند بهم و لباش نزدیک لبام گذاشت..... وقتی حرف میزنه لباش ب لبام میزدن .. با چشایی ک ب لبام خیره بودن گفت:وقتی باهاتم بزار همه فراموش بشن هی یادم ننداز من بت خیانت نکردم و نخواهم کرد ...
من دوستت دارم دیونه #پارت۳۲ # -قشنگم اگه نیایی باباباهات قهر میشه....دوست داری قهر بشه...نگاهی به آسمان انداخت.بعدسرشوپایین آوردو دقیق به من نگاه کردوگفت: -نه... الهی دورت بگردم که باباتو اینقدردوست داری ..پس بریم داخل تا قهر نشدم.جلوترازاون راه افتادم اونم پشت سرم میومد..نگاهی بهش انداختم خیس آب شده بودچتریاش ...
جاذبه ی چشمات پارت ۱۷۸ شروع کردم تند رفتن که یهو پام به یه جایی گیر کرد که داشتم با صورت میخوردم زمین که همون لحظه عرفان منو کشید سمت خودش و تعادلمو از دست دادم و افتادم تو بغلش که دم گوشم گفت :گفتم میخوری زمین خانوم کوچولو لجباز ...
#رمان_ماهک #پارت_افتخاری_104 آرش اگه تو چندماهه که ازدواج کردی من خیلی وقته که وارد زندگی متاهلی شدم و زنا رو بیشتر از تو میشناسم الانم باور کن که ماهک ناراحت شد از نبودت و وظیفه خودم دونستم که بگم انقدر به خودت وابستش نکنی. آهی کشیدم و گفتم نمیدونم امیر ...
#رمان_ماهک #پارت_افتخاری_103 رو کردم به ترانه و گفتم: ایراد داره من یه کوچولو تنهات بزارم؟ یه چند تا از مبحثایی که تا این تاریخ باید میخوندم مونده و میخام اونارو بخونم. ترانه سری تکون داد و گفت وا نه عزیزم چه ایرادی داره تا تو بیای منم برم پیش سمیرا ...