آمد کنارم نشست،
آمد کنارم نشست،
سرش را به دامنم گذاشت،
پاهایش را دراز کرد
و چشم هایش را بست:
کارم از تکیه گذشته
دلم می خواهد توی بغلت بمیرم...
معلوم نیست انسان چرا همیشه عاشق کسی میشود که شایستگی عشقش را ندارد.
شاید این تنها راه برای باز یافتن تعادل از دست رفتهی دنیایی است که در آن زندگی میکنیم
این قدیمی ترین نوع خود آزاری است.
عشق ورزی به کسی که قادر به عشق ورزی نیست!
و البته احمقانه ترین نوع آن...
#اوریانا_فالاچی
سرش را به دامنم گذاشت،
پاهایش را دراز کرد
و چشم هایش را بست:
کارم از تکیه گذشته
دلم می خواهد توی بغلت بمیرم...
معلوم نیست انسان چرا همیشه عاشق کسی میشود که شایستگی عشقش را ندارد.
شاید این تنها راه برای باز یافتن تعادل از دست رفتهی دنیایی است که در آن زندگی میکنیم
این قدیمی ترین نوع خود آزاری است.
عشق ورزی به کسی که قادر به عشق ورزی نیست!
و البته احمقانه ترین نوع آن...
#اوریانا_فالاچی
۱.۱k
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.